پناه‌جو (برای آسیه پناهی) | آیدا پایدار

🚩برای آسیه پناهی:

«پناهجو»

شعری از:#آیدا_پایدار

آهی بود عاصی

در بی راهِ زمان

و زمینِ حالایش

روی شاخ دیوان می‌چرخید!

آهی بود عاصی

در بی‌جای مکان

و زمان را روزی

از ریختِ چهارستونش

خواهد انداخت!

آهی بود عاصی

چون ماهی

که از بلندای تاریکی

تن توی حوض می‌اندازد اما

ماهیان از شورش جانش

نام می‌گیرند و راه!

آهی بود عاصی

آسیه!

پناهی نداشت

و عصیان وحشی اش

شکفت بر چنگال دق خورده‌ی ماشین‌ها!

با این همه اما

در آه آسیه است

که طعم فلفل مردگی از چشمِ ساعت‌ها می‌افتد

در آه آسیه است

که خیابان ها

رودهای پرتردد دریا می‌شوند.

در آه آسیه

که زمینِ در به در

استخوان‌هایش را

از باتوم‌ها پس می‌گیرد

و آرام

در پناهی که با گلوی آسیه می‌دود!

در آهِ آسیه می‌دانم

پناهی خواهم یافت.