آسیبشناسیِ جامعهی منفعل و یا چرا غرورِ ملی میآفرینیم(شورش رها)
آسیبشناسیِ جامعهی منفعل و یا چرا غرورِ ملی میآفرینیم
شورش رها
پیشگفتار
شیپور جنگ به صدا در میآید و سر تیتر روزنامهها از جنگی قریبالوقوع حکایت میکند. کشور پس از سالها تحمل تحریمهای بینالمللی گسترده کمر خم کرده است. فعالان سیاسی، حقوق بشری و حتا هنرمندان و نویسندگان یا محکوم به حبس میشوند یا مجبور به تبعید. کارگران و معلمان معیشتی زیر خط فقر دارند. دانشجویان به سکوت وا داشته میشوند. ارزاق و کالاهای اساسی یا کمیاب میشوند و یا گرانی آنها را از سفرهی مردم حذف میکند. رشد تورم روزشمار میشود. کمربند خفقان و سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی روز به روز تنگتر میشود. ناکارآمدی دولت و سیاستهای مطلقگرایی حکومت سراسر کشور را به تخریب میکشاند و ظلم و نابرابری مفاهیمی میشوند که همگان از هر طبقهی اجتماعی تجربه میکنند. با اینحال، مردم همچنان برای انگشت شمار مدالهای المپیکی که پرچم این حکومت را بالا میبرد هورا میکشند، و در اعیادی که حتا با باورهای آنها در تضاداند پایکوبی میکنند. بهانههای بسیاری برای این مردم وجود دارد که به خشم آیند و در خیابانها خشم خود را فریاد بزنند. اما سکوتی که شاید چندان هم علامت رضای آنها نباشد همچنان بر جامعه حکمفرماست.
احزاب اوپوزسیون سرگردان در پیشبرد حرکتهای مردمی، دست به کمپینهای بیتاثیر میزنند. شکاف بین مردم و اوپوزسیون روز به روز بیشتر میشود. این جامعه ماهیتی ارتجاعی به خود میگیرد: بیشترین فشارها را تحمل میکند و با کمترین بهانهای خود را از فشار میرهاند و ترمیم میشود، بدون آنکه تلاشی موثر در تغییر کند. علت چیست؟ آیا با جامعهای خاص طرفیم که در قواعد استاندارد جامعهشناختی نمیگنجد؟ آیا واقعا استانداردی در دریافت واکنشهای اجتماعی در برابر محرکها در بحث جامعهشناسی وجود دارد؟ آیا جدا از فرهنگ و تاریخ و فاکتورهای قومشناختی موثر در خصوصیات جامعهشناختی، عنصر اساسیتری در تعیین حرکتهای مردمی وجود دارد؟ البته!
مقدمه: انفعال اجتماعی و کارکرد مغز
مغز انسانها به طور خودکار قابلیت ترمیم خود را دارد. ذهن بشر نیز همانطور که فینفسه قابلیت تخریب، قابلیت خلق و قابلیت بزرگنمایی دارد، توانایی ترمیم را نیز داراست. یکی از استراتژیهایی که ذهن به طور خودکار برای ترمیم از آن استفاده میکند، خلق دنیایی انتزاعی است. این روشی است که مغز به طور اتومات در مواقعی که ذهن قابلیت پردازش و یا پذیرش دادههای محیطی را ندارد برای التیام و بالانس کردن هورمونها به کار میگیرد. همهی ما گاهی در شرایط سخت به رویا پناه میبریم. رویاهایی که بسیار دور از واقعیت هستند. سرخوردگیهای زیاد و ترس از مواجهه با واقعیات، رویاهای دور از دستی را میسازند. تمام ادیان هم با ترسیم بهشت از همین روش «رویا بافی» برای فعال نگه داشتن تخیل بشر بهره بردهاند. فرایند تخیل فراری است که مغز در برابر واکنشهایی که میتواند به طور طبیعی در برابر ناملایمات نشان دهد میسازد. جامعهای که دیپرشن، در اثر حضور تنشها و ناملایمات غیر قابل تحمل و گذر تاریخی از ناکامیها، سرخوردگیها، و شکستها، بدان دچار شده است، به طور خودکار رو به تخیل میآورد. تخیلِ مثلا خوشحالیهای زودگذر در پارتیها، مسافرتها و پیکنیک، اعیاد ملی، و یا شادمانی از پیروزیهای نهچندان ریشهدار ملی با بالا بردن غرور ملی.
بالطبع با بالا رفتن فشارهای اجتماعی و اقتصادی گسترده در سطح جامعه، این جامعه نهتنها به سمت خیزش و مواجهه با ناملایمات سوق نمییابد، بلکه با افزایش ناامیدی به شدت به سمت تخیل کشانده میشود. مذاهب بَرندهی این میداناند، و رشد مذهبیت در این جوامع در چنین شرایطی بیشتر میشود. انفعال نیز نتیجهی دیگری است که به وجود آمدن و اپیدمی شدن آن بی تردید رخ خواهد داد. از آنجایی که یکی از علائم دیپرشن حاد “پروکرستینیشن” یا به تعویق اندازی است، جامعهای که در سطح گسترده بدان مبتلاست، جامعهای دیپرس محسوب میشود، و تخیل و انفعال تنها کارکردی است که از آن توقع میرود. ممالک شرقی با وجود تمام عناصر محرک در پدیداری دیپرشن از ازنمهی دور، به راحتی میتوانند در برابر ستمها و ناملایمات سر خم کنند و به انفعال و تخیل رو بیاورند. برای برانگیزش این جوامع، ایجاد رعب، تنذیر، و رونمایی از واقعیات تلخ اجتماعی چندان کارا نخواهد بود و به انفعال بیش از پیش آنها خواهد انجامید. پس چاره چیست؟ چه روشهایی میتواند این خمودگی اجتماعی را به حداقل رسانده و موجبات بروز خیزشهای مردمی را فراهم آورد؟
دیپرشن و کارکرد مغز
اینکه از عوامل اصلی دیپرشن عوامل ژنتیکی است و بررسیهای دی.ان.ای افراد مبتلا بر اثبات این ادعا صحه میگذارد از دید بسیاری از نوروسایکولوژیستها بلامنازع است. اما دلایل بیداری این ژن و یا تشدید آن در افراد مختلف میتواند وابسته به محرکهای مختلفی مِنجمله محرکهای محیطی باشد. آنچه مسلم است هر فردی در طول عمر خود ممکن است در شرایط دشوار و یا در اثر تحمل حوادث ناگوار وارد مرحلهای از «تراما» شده و دیپرشنی مقطعی را تجربه کند. بسیاری از روانشناسان تایید نمیکنند که این دیپرشن مقطعی خواهد بود، بلکه میتواند سالیان سال به طور خفته در فرد پنهان بماند و با تجدید ترامایی دیگر دوباره بروز کند. چه عوامل ژنتیکی در بروز دیپرشن موثرباشند و چه عوامل محیطی، چنانچه دیپرشن در فردی پدیدار شود کارکرد مغز مبتلا را تغییر میدهد.
استفانی پاپاس بر اساس آخرین یافتههای نورو لینگویستیک که فاکسنیوز نیز در سیزدهم آگوست گزارشی از این دستاورد در سایت خود منتشر کرده بود[1]، از افت بخشی از مغز به نام «دورسو لترال پریفرانتال کورتکس»[2] در اثر دیپرشن خبر میدهد. عملکرد این بخش مغز که در ناحیه 9 تا 12 برادمن قرار دارد (لایهی خارجی جلوی مغز) در قضاوتهای اجتماعی، ابراز احساسات، حافظهی اجرایی، هدایت اعمال هدفمند، و توانش تفکر انتزاعی است. همچنین توانایی پردازش مفاهیم دروغ نیز توسط همین بخش هدایت میشود. یافتهها نشان میدهد که با اعمال شوک تیاماس (تحریک کرانیکل مغناطیسی) میتوان این بخش دروغپرداز مغز را به عملکردی در بیان حقایق واداشت. به علاوه آنچه در روانشناسی با عنوان «رویای شفاف»، یا لوسید دریم[3]، رویایی که فرد خواسته اختیار میکند که بسازد، شناخته میشود از فعالیتهای اصلی این بخش مغز است.
دکتر پاپاس در این تحقیق بیان میکند در بین افراد دیپرس این بخش مغز به طرز مشهودی کوچکتر میشود. او پنج ژن سیناپسی که در تشکیل پیوندهای نورونی این بخش مغز موثر میشمارد را در افراد دیپرس کمتر فعال مییابد. وجود این ژنها (synapsin 1, Rab3A, calmodulin 2, Rab4B and TUBB4) جدا از تاثیر بر سیگنالهای شیمیایی سیناپسی مغز، در بازیافت و بازسازی پروسهی سیناپسی موثراند. تغذیه این پنج ژن از فاکتور گاتا1 است که در افراد دیپرس دو برابر افراد معمول تولید میشود. ترشح بیش از حد گاتا1 باعث کند شدن واکنشهای طبیعی افراد دیپرس به محرکهای محیطی میشود. فیالمثل در آزمایشی بر موشهای صحرایی، موشهایی که با وجود فاکتور گاتا1 دو برابر از سایر موشها و دیپرشن حاصل در آب قرار میگرفتند مدت زمان بیشتری نسبت به دیگر موشها بیحرکت در آب میماندند.
بر اساس همین تحقیق، علت اصلی بالا رفتن فاکتور گاتا1 در افراد، وجود استرس مزمن است. شرایط اجتماعی، محیطی، و وقایع متناوب و گاه بیوقفه ترامیک در افراد به بالا رفتن میزان فاکتور گاتا1 و در نتیجه دیپرشن که نتیجهای چون انفعال، سستی، رویاسازی و کندی در پاسخ به محرکهای محیطی و قضاوتهای به موقع اجتماعی در پی دارد میانجامد.
مشکل اساسی این است که دیپرشن بیماری پنهانی است. اغلب کسانی که مبتلا به دیپرشن هستند از قبول این حقیقت سر باز زده و از پذیرش درمآنهای بالینی، دارویی و تراپیها سر باز میزنند تا جایی که گاه این دیپرشنهای مزمن تبدیل به دیپرشن کلینیکال و یا حتا در طولانی مدت به سمت شیزوفرنی پیش میرود. از طرفی دیپرشن گرچه بیماریای ویروسی! نیست، اما بسیار مسری است. تسری دیپرشن، با فراگیری عوامل محرک آن در یک جامعه، عوامل ژنتیکی را میپیماید. با این حال درک و تشخیص اپیدمی دیپرشن در یک جامعه گاهی مشکل مینماید و علت آن یکی از کارکردهای فعال پریفرانتال کورتکس مغز است: «مکانیزم دفاعی». توانشی که به رویاسازی و یا فرار از واقعیات و نفی حقایق میپردازد تا حالت عمومی فیزیک بدن و بالانس شیمیایی مغز را موقتا فراهم آورد.
مکانیزم تدافعی مغز و تخیل حقیقت نما
مکانیزم تدافعی مغز بر اساس تئوریهای روانشناسی دینامیک، روند دینامیک تدافعی ناخودآگاه مغز است در برابر استرسها و فشارهای عصبی خودآگاه و در پاسخ به نگرشهای متضادمان نسبت به محرکهای مخرب محیطی. این پروسه در واقع مغز را از پرداش واقعیتهای تلخ خودآگاه به سوی رویابافی باورمندی فراری میدهد. آنا فروید، دختر زیگموند فروید، در تحقق و پردازش نظریه سه گانه مکانیزم دفاعی پدرش (شناسه، نفس و سوپر نفس _ ID, Ego, Super Ego) 9 پروسه را معرفی میکند[4]. سه پروسه از این 9 پروسه در تحقیقات نوروسایکولوژی به اثبات رسیدهاند. [5]
بر اساس فرمت نُه گانهی آنا فروید ذهن انسان در هنگام بازسازی تعادل خود، زمانی که توان حل مشکلات و یا پذیرش آن را ندارد با یکی از روشهای زیر، مکانیزم تدافعی مغز خود را فعال میکند:
-
انکار: در این روش فردی که در شرایط سخت و مواجهه با سرکوبهای محیطی قرار گرفته است حقیقت اتفاق ناگوار را انکار میکند، گویی هرگز اتفاق نیفتاده است. در این مرحله این انکار ارادی صورت میگیرد. اما در اثر تکرار تبدیل به باور میشود که در ادامه بیشتر خواهیم خواند.
-
جابجایی: بدان مفهوم که فردی که در اثر شکست یا سرکوب آزار روحی دیده است روشی عکس اختیار میکند، فیالمثل احساسات خود را به کسی که دوست داشته است را از عشق به نفرت تعبیر میکند. در سطح اجتماع میبینیم که کسانی که در رخدادی تاریخی که به شکست انجامیده شرکت داشتهاند حسی کاملا متضاد را بیان میکنند. مثلا از برخی انقلابیون بهمن 57 میشنویم که میگویند «صد رحمت به زمان شاه»، «شرکت در جنبشهای انقلابی اشتباه و احمقانه است».
-
عقلانی جلوه دادن: افراد با دلیل تراشیهای عقلانی عکس آنچه رخ داده و یا بدان اعتقاد داشتهاند را بازگو میکنند.
-
پروجکشن: در این روش افراد به دنبال مقصری دیگر میگردند. روش «داییجان ناپلئونی».
-
منطقی: این پروسه قدمی عمیقتر در مکانیزم دفاعی مغز نسبت به روش «عقلانی جلوه دادن» است به این صورت که فرد منطقهایی غلط را پایه ریخته و بر اساس آن طرحریزی میکند. بدین روش به توجیه قدمهای اشتباه و یا منفعل بعد خود میپردازد.
-
سازند واکنش: واکنشهای شدید در جهت مخالف عوامل ترس. در حالت عادی فردی که در برابر محرکی رعبانگیز قرار میگیرد واکنش «ترس» با مختصاتی مشخص را نشان میدهد. در افرادی که دیپرشن آنها را به سمت مکانیزم دفاعی میبرد، به همان اندازه که ترسیدهاند واکنش تهاجمی نشان میدهند. مانند مردی که به علت محیطی که در آن احساسات به علت خصیصهای زنانه برشمرده شدن (که از نگاه آن جامعه تحقیرآمیز است) چنانچه در موقعیتی قرار گیرد که به خاطر احساساتش به او نسبت حساس بودن داده شود، به شدت برآشفته خواهد شد و با تهاجم فیزیکی سعی به به رخ کشیدن توان جسمی مردانهاش میکند. یکی از روشهایی که در جوامعی که هموفوبیا اپیدمیک است به کرات پیش گرفته میشود.
-
ندامت و واپس رَوی: روشی که فرد به سمت دوران کودکی خود سوق مییابد. پالیسیای که چندی است در رسانههای داخلی ایران پیش گرفته شده است: برنامههایی از کارتونهای زمان ما، پخش فیلمها و سریالهای دههی شصت برای جوانانی که آن روزها کودک بودند. و البته طرفداران این برنامهها کم نیستند از آنجایی که دیپرشن اجتماعی در بین این نسل به علت سرخوردگیهای سیاسی و اجتماعی بسیار و مکرر و پشت سرِهم طی سه دهه گذشته (از انقلاب، جنگ، دوم خرداد، هجده تیر تا انتخابات سال 88 و عواقب پس از آن تا به همین امروز بی وقفه) بسیار اپیدمیک است.
-
سرکوب: شدیدترین پروسه مکانیزم دفاعی، پس زدن واقعیات از خودآگاه به ناخودآگاه است. نوعی بیخیالی در ظاهر، گویی که هرگز چنین مشکلات و تراماهای دردناکی رخ نداده است. روشهای مختلفی برای فعالسازی این پروسه در جامعه اپیدمیک میشود: از زیادهروی در مصرف مشروبات الکی سنگین، سوءمصرف مواد مخدر که عموما به اعتیاد میانجامد، حتا مصرف حشیش و علف، و یا قرصهای توهمزا، تا شرکت دائم در مهمانیهای شبانه، مسافرتهای گروهی و تیمی دائم، پرسهزنیهای بیهدف خیابانی، تفریحاتی سطحی چون رستورآنها و کافی شاپها به دفعات بی حد و حصر، خرید لباس و یا لوازم لوکس به طرزی بیمارگونه، آراستن مفرط، و یا دلیلتراشیهایی برای خوشگذرانیهایی که در لحظه باعث فراموشی دردها میشود.
-
تصعید: پروسهای که پس از سرکوب، تمام رفتارهای مخربی که برای پاک کردن حقایق تلخ از خودآگاه و فرو بردن آنها به ناخودآگاه به کار بسته شده است را در سطح اجتماعی موجه جلوه میدهد. وقتی تصعید در سطح جامعهای اپیدمیک شود، رفتارها و واکنشهای معمول متعهد نسبت به محرکهای دردناک دیگران تقبیح میشود. در چنین جامعهای افراد سیاسی چون جزام زدگانی که باید از آنها دوری کرد تلقی میشوند، و به طرد آنها همت گمارده شده، آنها را بعضا افرادی امل، یا شرور و یا حتا ابنرمال معرفی میکنند.
Hello! Do you know if they make any plugins to protect against hackers?
I’m kinda paranoid about losing everything I’ve worked
hard on. Any tips?, http://goo.gl/BPmi7U