توضیح سایت: در جهت شناخت هر چه صحیحتر از تحولات کنونی ترکیه تصمیم داریم دیدگاههای مختلفی که در سطح جنبش چپ ترکیه دربارهی اعتراضات اخیر طرح شده را در حد توان و امکان در اختیار مخاطبان خود قرار بدهیم و قابل ذکر است که ترجمه و انتشار این نظرات و تحلیلها به معنای تایید آنان از سوی ما نیست.
در ترکیه تمامی معادلات به هم خورد
گفتوگویی با «کمال اکویان»( Kemal Okuyan) سردبیر روزنامهی «چپ» و عضو کمیته مرکزی TKP(حزب کمونیست ترکیه)
برگردان: الف.روزبه
توضیح سایت: سردبیر روزنامهی «چپ» کمال اکویان، به پرسشهایی در بارهی مناقشات و مبارزات دامنهدار مربوط به «پارک گِزی» که درصدد به عقب راندن حکومت هستند، پاسخ میدهد. اکویان، دربارهی «ترکیه به کجا میرود»، «آیا سخن از یک وضعیت انقلابی است»، «آیا این اتفاقات بهار ترکی است» و موضوعاتی از این قبیل که روزهاست مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند، روشنگری مینماید.
س: آیا یک جنبش عظیم اجتماعی در چنین ابعاد گستردهای قابل پیش بینی بود؟
ج: در تاریخ تمام جنبشهای عظیم اجتماعی، معمولن جنبش ها غیر قابل پیش بینی از قبل هستند. اگر مرز و محدودهی یک مسألهای قابل پیش بینی باشد، بازیگراناش نسبت به آن حدّ و مرز شرایط بازی را تعیین میکنند. صحنه گردانان با دادنِ دادهها و ورودیهای منفی و یا مثبت، سعی در کنترل و اثرگذاری بر نتیجهی نهایی مسأله را دارند. به این سبب، سایهی خیال و افسانه به این جنبش میافتد و این قدرتِ مردم دیگر توانِ تغییر چیزی یا گسترش آن جنبش را ندارد، از این رو از بطن چنین حرکت اجتماعی نمیتواند یک جنبش بزرگ اجتماعی متولد شود. هیچ کسی نتوانسته بود ابعاد این جنبش اخیر را پیشبینی نماید. حکومت نتوانسته بود. گروههای مخالف هم همینطور. حتا چپ نیز نتوانست. البته مقداری پیشبینیهایی وجود داشت، یعنی کسانی حدس و گمانهایی میزدند که این جنبش به یک نقطهی بحرانی خواهد رسید، اما هیچ کسی وقوع این حوادث را پیشبینی نمیکرد. امروز جوّ سیاسی و ایدهلوژی ترکیه در مقایسه با 4-5 گذشته، دیگر متفاوت است، البته نه به طور کامل اما در مقیاس قابل توجهی.
س: چه چیزی باعث گسترش این اعتراضات میشود؟
ج: این حرکت، خیلی راست و پوست کنده جوابِ حزب عدالت و توسعه و به خصوص اردوغان را داد، حتا نفرتِ جنبش از AKP به اندازهای باور نکردنی رسید. ما همهمان فکر میکردیم که این را میدانستیم. فقط یک چیزی را فراموش کرده بودیم، اردوغان خیلی آدم مغروری بوده و غرورش را هیچ وقت نشکسته بود و این غرور یک تکبّر و خودبزرگبینی کاذب برای وی به ارمغان آورده بود که مخالفانش را عددی حساب نکند، اما در طرف دیگر این غرورِ کاذب، تو خالی بودنش نیز مشخص شده و مخالفاناش بینی وی را به خاک میمالند. در همین حال این حسِّ نفرت در مردم نسبت به اردوغان برای وی موی دماغ شد. طیب اردوغان هر چه قدر هم که به خودش ببالد باز هم کم است. چون که در تاریخ کمتر کسی مانند وی در کانون توجه همهگان قرار گرفته است.
س: یعنی به سادهگی این مسأله میتواند اردوغان را در تنگنا قرار دهد؟
ج: پُر واضح هست که نمیتواند در تنگنا قرار دهد. نباید فقط این موضوع اهمیت داشته باشد. برای نمونه، اگر فشارها به این شکل نباشد، اجازه بدهید بگویم که، اگر شخصی مانند عبدالله گول در رأس حزب عدالت و توسعه میبود، مقدار عکسالعملها میتوانست خودش را به صورت معقولتری نشان بدهد. البته در این گیر و دار از این گفتهی من نباید به عنوان یک برداشت مرجع استنتاج شود. اردوغان به عنوان یک کاتالیزور و عامل شدتدهنده عمل مینماید. اما این جنبش با تمام ذهنیتهای زنده شدهاش در فکر یک تسویه حساب اساسی با حزب توسعه و عدالت است… یک تسویهی طبقاتیِ اساسی … عکسالعمل و همکاری این دو باعث پدیدار شدن یک پس زمینهی ایدهئولوژیک گردید، در مرکزش هم اردوغان جا داده شد. نخست وزیر می گوید «این یک مسأله ی صِرفن درخت نیست.» باورم نمیشود که چنین چیزی را بیان میکند… از یک جایی به بعد دیگر مسألهی درخت نیست، همچنین مسألهی پارک گزی هم نیز نیست. مسألهی پارک گزی آخرین قطرهای بود که باعث شد آب لیوان سرریز شود. اصلن نمیفهمد که این خشم و کینهای که خودش به وجود آورده، به کدام نقطه رسیده است.
س: هم زمان خاصیت سرکوبگر مآبانهی AKP نیز هست… حلقهی گم شدهی این رابطه در کجاست؟
ج: جوهر کلام این که، با بلغور کردن «مسئولیت طبقه متوسط» نمیتوانیم معضلات و مشکلات این جنبش را حل و فصل نماییم. اگر واقعن در ترکیه طبقهی متوسط به این درجه از گستردهگی و اثرگذاری رسیده باشد، ما باید به مسائل دیگری بپردازیم و برویم دنبال کار خودمان. درسته! نقش اعتراضی طبقهی متوسط در شکلگیری این جنبش را نمیتوان نادیده گرفت، اما در استانبول و آنکارا و به خصوص در محلههای کارگرنشین بود که تحرکات چشمگیری صورت گرفته و جدال را در رأس هرمِ به پیش میبرند. ما تمام دانستههایمان را فراموش کرده و طوطیوار حرف میزنیم. یک نمونهاش، میزان نفوذ سیاسی و ایدهئولوژیک در جامعهی ترکیه است، هم طبقهی بورژوا و هم سوسیالیستها از زاویهی ایدهئولوژیک میبایستی که مانع «طبقهی متوسط» را پشت سر بگذرانند. در این جا مبارزه برای برتری و تسلط بر اوضاع باید که جدی گرفته شود. اگر هر کسی به اندازهی درک و فهماش به این حوزهی وسیع از مبارزه یک برچسبی زده و آن را به نفع خودش مصادره نماید، خطای فاحشی روی میدهد. چپ سالهاست که مسالهی «ترک سفید» [گروهی فاشیستی] را کم اهمیت جلوه داده و دست کم گرفته، دقیق بودن در حوزهی ایدهئولوژی با حساسیتهای طبقاتی موضوع مهمی هست… نخست، باید که به دور از هرگونه راحتطلبی باشد. دومین نکته ساختار طبقهی کارگر ترکیه است. بی ثباتی و نامتعادل بودنِ چپ، چیزی که به صورت مداوم در حال حرکت روبه جلو و رشد میباشد، محدودیت تشکّلگرایی جمعیت وسیع کارگران در محل کارشان نیز مطرح هست. الآن زمان آن فرا رسیده که به اتحادیههای کارگری با فکر و منطق جدیدی نزدیک شویم. طبقهی کارگر را به سندیکاها حواله کردهایم، آنها هم که پشتشان خالی است. تمام مملکت بهپا خاسته ولی از سندیکاها کسی نیست که طبقهی کارگر را به عنوان پیش رو و رهبر وزین به این حرکت عرضه نماید. این کار در ساختار سیاسی به عنوان یک نمونه و الگوی موفق جا زده شد و در نهایت هم دَه ها هزار نفر انسانِ ضدّ سرمایهداری را به نام طبقهی متوسط جا زدند و به نام خودشان مصادره کردند. زیرا که بیشترِ این ها همان افرادی هستند که کارمزدشان در معرض استثمار قرار دارد.
س: این قدر بی عیب و نقص، آیا در این زد و خوردها تسویه حسابهای «اساسی و ریشهای» هم نهفته است؟
ج: بعضیها، سعی دارند بگویند که نیروهای سرکشِ اجتماعی محصولِ یک تلاش و کوششِ سازمان یافته هستند. اگر این طوری میبود نتایج متفاوتی میداشت. خیالشان راحت باشد! این حرکت فقط حاصل یک خشم ساده است. البته که با انفجار این خشم نهفته، بازیگران سیاسی به راحتی موفق به برقراری ارتباط با این خشم شدند. هم چنین این دو به صورت سازمان یافتهای با یکدیگر در ارتباط بوده و در مواقع لزوم نیز عرض اندام کردهاند. با این حال این رابطه نباید بزرگ جلوه داده شود. کسانی که دنبال توطئه میگردند باید در جای دیگری این کار را بکنند. دقیقن در بین خودشان. واضح و روشن است، مدتی است که تلاشهایی جهت تاثیرگذاشتن بر طیب اردوغان شروع شده که وی را کوک کرده و آلت دست خویش سازند، آمریکا بنا به دلایلی، اسلامگرایان نیز هم بنا به دلایلی… در سیاست خارجی و داخلی تلاشهایی میشود که دوباره اردوغان را تحت کنترل خودشان بگیرند. کسی به دشواری متوجه این قضیه میشود… این تلاشگرانِ مطیعِ خویش ساختنِ اردوغان هم منافع و اهداف مشترکی با یکدیگر ندارند. [اردوغان] در حادثه ی [شهر] ریحانلی تا قسمتی متوجه داستان شد اما این کافی نبود. در مسألهی پارک گزی، آمریکا، سرمایه و اسلامگرایان وی را بدون حامی وسط میدان تنها رهایش کردند و نتیجهی تنها به حالِ خود رها شدناش را به وی گوشزد نمودند. آیا این که فهمیده باشد یا نه، مطمئن نیستم. علاوه بر این اتفاقات و گوشزدها به وی، از مسائل قابل توجه در طول هفتهی گذشته میتوان به ائتلاف شهردار استانبول، [کادیر توپ باش، عضو AKP] و آقای «ساری گول» [شهردار منطقه ی شیشلی در استانبول، که عضو سابق حزب جمهوری خلق بود] اشاره کرد. هم چنین در هفتهی گذشته روابط بین اسلامگرایان و حزب جمهوری خلق در رسانه های جمعی بیش از پیش مطرح گردیده و برملا شد.
س: آیا استعارهی بهار ترکی که به کار میرود، به اینجا ختم شد؟
ج: در رسانههای امپریالیستی نام بردن از بهار ترک در عین حال پیام به اردوغان نیز هست ولی در نهایت از صمیم قلب از وی رضایت دارند و به جای او هیچ آلترناتیوی مدّ نظرشان نیست ولی در همان حال حد و مرزش را هم به وی خاطر نشان میسازند. بعد از این ماجراها اردوغان باید سیاستاش را در رابطه با سوریه و عراق تغییر دهد. به نظر من ماجرای مدیریت و رهبری وی در سوریه به پایان رسیده است. به نظر رابطهی اردوغان و مذهبیون رو به بهبودی نهاده و در نتیجه در برابر این جنبش، مواضع ایدهئولوژیک و سیاسی خود را تحکیم و تقویت نموده و به اتفاق همدیگر حرکت خواهند نمود.
س:آیااهمیت تاریخی این جنبش در این نکته [ائتلاف اردوعان و اسلام گرایان تندرو] نهفته است؟
ج: قطعن خیر… کسی به این جنبش نباید وصلهای بچسباند. در این میان موضوع به پا خاستن خلقها است. یک خشم عمومی حق به جانب وجود دارد. کسانی که پاسخ اردوغان و AKP (حزب عدالت و توسعه) را سبک می شمارند بایستی که فکر عمیقی به این مسأله بکنند. کسانی که به تفاهم و آشتی دموکراتیک اردوغان ایمان دارند آنها هم بایستی یک فکر اساسی و عمیقی بکنند. الآن همهی محاسبات زیر و رو گردیده است. نظریههای بهار مهار را جدی نگیرید. این یک حرکت جمعی میباشد. فرق این موضوع برنامهریزی و سازماندهی دوبارهی آن نیست، بلکه به خاطر درخواستهایی جهت تنظیم و بالانس و آزمایش آن است. اما این داستان به این جا ختم نشده و نخواهد شد، فراموش نکنیم که اردوغان را بدون حامی و پشتیبانی وسط میدان رها کردهاند اما حتا اگر اردوغان را حمایت میکردند به وضوح خودشان هم آسیب جدی میدیدند. هوشیارانه عمل کردهاند، در بعضی جاها، میشود گفت که حتا کسانی حُقههایی به کار برده اند، برای مثال عکس العمل شدید پلیس.
س: آمادگی چپ ترکیه برای این گونه مواقع چگونه است؟
ج: چرا برای تعریف چپ همیشه یک مسألهای را دخیل میکنیم؟ بخشی از چپ هیچگونه دل واپسی و نگرانی سیاسی نداشته و کُلّن بیخیالاند و اتفاقات گذشته را خیلی دست کم گرفتند. از کنار آن ها می گذرم. کسانی که به این موضوع به عنوان مشغولیت نگاه کردند، از آنها نیز میگذرم. کسانی که با نگرانی جدی به این مسأله نزدیک شدند نمیشود گفت که از قبل آمادگی این برخورد را داشتند. اما مجموع این داستان اصلن برای چپ بیگانه نیست. همان طور که اشاره نمودم، در مقیاس غیرقابل انکاری باز هم چپ این مسأله را رهبری نمود.
با عرض اندام کردن چپ ها به صورت سازمان یافته و وارد این میدان مبارزه شدن، کسانی هستند که از این موضوع دل گیرند. یا از کسانی با هویت سیاسی مشخص، و از پرچم های احزاب شرکت کننده در این حرکت، و یا از بیرق هایی که در تظاهرات حمل میشوند.
حرکتهایی در این وسعت نیز به وقوع پیوست. یک مسألهی جدی و عمومی در این میان نیست. درست برعکس این، در خیلی از جاها مردم یک گروه پُر قدرت را که از قضا جایش هم خیلی خالی احساس میشد را می طلبیدند. در حقیقت به نسبت گستردهگی و بزرگی این حرکت، شاید که سهم سازمانهای چپ کم بوده باشد اما این مجادله باز هم به شدت به نحوهی عملکرد چپ وابسته است. در ضمن یک حساسیّت خیلی روشنی نسبت به متشکّل شدن نیز وجود دارد که من در این جا به آن نمیپردازم. اگر کسی در برابر غرور و تکبر راستگرایان و مذهبیها مانعی ایجاد نکند، احزاب سیاسی، آنها را سازمان دهی کرده و سر رشته ی کار را به دست خواهند گرفت… نباید که زیادی جدی گرفته شوند. برای متشکل شدن چه به صورت سازمانی و چه به طور انفرادی و شخصی زمینه ها و مشوق هایی وجود دارد ، چپ باید آنها را در اختیار خود به گیرد و میدان را به دشمنان سیاسیاش واگذار نکند.
س: خلقی که به میدان آمده اند، دو بخش هستند، هواداران و عنصر و عاملی به نامِ الکل…
ج: دخالت و مشارکت هواداران این جنبش یک انرژی عظیمی به آن دمید. اما با همهی ابعادش این جنبش باید بررسی دقیق و موشکافانه شود. با همهی فاکتورها و عوامل حرکت رو به پیشاش. این انرژی باعث نمایان شدن برخی مشکلات نیز گردید. برای نمونه وارد شدن یک فحش در درون حرکتهای گستردهی سیاسی. خودم شخصن شاهدش بودم. این گفتمان «مرد سالاری» که رفقای زنمان به آن اعتراض داشتند. [زن ها] همراهِ دَه ها هزار مَرد، شعارهایی حاوی فحشهای مردسالارانه به دولت سر داده و خیلی هم سرمست و خوشحال از این حرکتشان بودند. این خشم با تمام ابعادش قابل توضیح بوده ولی از طرف دیگر یک سوسیالیست بایستی که به فرهنگ خودش وفادار بماند. در مسألهی الکل همین طور… پرداختن اردوغان به ممنوعیت مشروبات الکلی، در نهایت مبارزه به آزادی مشروب ربط داده شد. اما در کل باید به این مبارزه هم شکل و نظم داده شود. با در دست داشتن شیشه مشروب نمیتوان جدال را در میدان مبارزه به پیش برد. به این دلیل حزب کمونیست ترکیه که من هم عضوش هستم در مبارزهاش نباید موضوع مشروب را با مبارزهی اصلیمان یکی بکند.
س: این جریانات چهگونه باید شناسانده شوند؟ آیا میتوان از یک وضعیت انقلابی سخن گفت؟
ج: با قاطعیت خیر! درست است که یک انرژی بزرگ اجتماعی ظهور کرده، یک حرکت اثر بخشی بود، اما یک وضعیت انقلابی ضوابط و شرایط مارکسیستی خودش را دارد. ما از آن دور هستیم… لااقل حالا.