شعر آبان ماه | ساناز اسکندری

آبان زورق پوسیدهی تنپوشِ خشم و نام دیگر منْ گونهیِ ماست. بههنگامِ قُل قُل چشمههای سرْریزِ خون از پهنهی سینههای پنهان نیزارها. زمان به تلالو درد در گذر ایام زل میزند و کشانکشان به بیست و پنج ضربه نبض میزند. کدام آبان کدام خونین جگران کدام آسمان، خون قهقهه میکند؟! هراس در کدام پستو فرامان میخواند؟! آبان نام دیگر ماست
بیشتر بخوانید