از « کردستان بزرگ » تا « کنفدرالیسم دموکراتیک » (روناهی شورشگر )

برای خواندن مطلب روی عکس کلیک کنید

از « کردستان بزرگ » تا « کنفدرالیسم دموکراتیک »

نگاهی به تاریخ‌چه و ساختار و پارادایم نوینِ PKK / KCK

روناهی شورشگر

( به نقل از نشریه رادیکال شماره 9 )

مساله‌ی کردستان و جنبش ملی‌ کُرد در سراسر خاورمیانه، امروزه جایگاه مهم و تاثیر گذاری در سیاست این منطقه دارد. بزرگ­ترین جمعیت کردها، در شرق ترکیه (شمال کردستان) است که در آن‌جا از سال ۱۹۸۴ تا به حال، حزب کارگران کردستان –PKK- رهبریت جنبش را به دست دارد. –پ.ی.د-(حزب اتحاد دمکراتیک) در سوریه، -PÇDK- (حزب راه حل دمکراتیک) در عراق و –PJAK- در ایران، در ‌چارچوب سازمان –KCK- ( اتحادیه جوامع کردستان ) با –پ.ک.ک- هم‌کاری و هم‌راهی می‌کنند. با توجه به تحولات اخیر در مناطق کردنشین شمال سوریه، تحلیل ایده‌ئولوژی و نظریه‌ی امروزی این جنبش بسیار مهم است. در این مقاله  ابتدا تاریخ‌چه‌ی پ.ک.ک را به طور خلاصه توضیح می‌دهیم و بعد به نقد پارادایم کنونی آن می‌پردازیم.

از پ.ک.ک تا ک.ج.ک: جنبش “آپوئیست” از ۱۹۷۴ تا کنون

 در شرایط سیاسی‌ای که پ.ک.ک تشکیل شد و فعالیت‌های­اش را آغاز کرد، مقامات رسمی‌ ترکیه حتا وجود قوم کُرد را کاملا‌ انکار می‌کردند و ادعا می‌کردند که کُرد یک قوم یا ملت نیست، تنها عنوانی است که در تاریخ برای نامیدن ترکانِ کوه‌نشین به کار گرفته شده است ( این ادعا در ترکیه به اسم “ نظریه‌ی ترکان کوه‌نشین”  –Dağ Türkleri Teorisi-شناخته می‌شود). در حالی‌ که در آن دوره این باور در جامعه‌ی ترکیه و حتا بین خود کُرد‌ها رایج بود، در سال‌های ۱۹۷۴-۷۵ چندین حزب و سازمان، با هدف تشکیل کردستان مستقل و سوسیالیست فعالیت سیاسی خود را آغاز کردند.

بنیان‌گذاران پ.ک.ک گروهی بودند که به نام آپوئیست‌ها (Apocular) در ۱۹۷۴ تشکیل شد و در ۱۹۷۸ به نام پ.ک.ک(P.K.K) اعلام موجودیت کرد. از کودتای ۱۲ دسامبر ۱۹۸۰ (که در نتیجه‌ی آن گروه‌های چپ و کمونیستِ ترکیه تحت سرکوب شدیدی قرار گرفتند) تا به حال جنبش کُرد، تحت رهبریِ حزب کارگرانِ کردستان، تبدیل به قوی‌ترین قطب اپوزیسیون رادیکال این کشور شده است. در تمامی سی سال اخیر، کلیه­ی احزاب و جناح­های حکومت ترکیه، جنگ کردستان را (که دولت ترکیه آن را “جنگ علیه ترور” می‌نامد) اصلی‌‌ترین مشکل ترکیه می‌دانند و این جنگ در معادلات سیاسی کشور نقش تعیین کننده­ای دارد.

در حالی‌ که قبل از کودتا در جنبش کُرد احزابِ دیگری مثل کاوه، ریزگاری، راه آزادی (Özgürlük Yolu) و تکوشین نیز فعال بودند، تنها پ.ک.ک توانست بعد از این سرکوب، در ۱۹۸۴ اولین عملیات مسلحانه‌اش را با موفقیت انجام بدهد و تبدیل به سازمان و گروه غالب در جنبش کُرد بشود. می‌توان به سه دلیلِ پیروزی و قدرت‌گیری پ.ک.ک در آن شرایط اشاره کرد:

۱) رهبران پ.ک.ک که بعد از کودتا در زندان دیاربکر ( که به خاطر شکنجه‌های شدید زندانیان سیاسی در کودتا، به عنوان “آشویتس ترکیه” شناخته می‌شود) به سر می‌بردند، بر عکس بسیاری از زندانیان دیگر که هم‌کاری با مسئولین را پذیرفتند، با مقاومت عظیمی‌ توانستند قدرت خود را نشان دهند و ترس را در جامعه‌ی کردستان ترکیه بشکنند. خودسوزی چهار تن از رهبران ایده‌ئولوژیکِ پ.ک.ک، به عنوان اعتراض به شکنجه و تحمیل هم‌کاری با مسئولین دولت در زندان، خودسوزی مظلوم‌دوغان، یکی‌ از بنیان‌گزارانِ پ.ک.ک، در شبِ نوروز ۱۹۸۲ که قبل از خودسوزی روی دیوار سلول انفرادی‌اش نوشت: “مقاومت زنده‌گی است” (Berxwedan Jiyane)، و اعتصاب غذای عظیمی‌ که در ۱۴ جولای ۱۹۸۲ از طرف رهبران و طرف‌داران پ.ک.ک در همین زندان صورت گرفت، با نشان دادن اراده‌ی ایشان باعث تقویت قدرت ایده‌ئولوژیک پ.ک.ک در اذهان طرف‌داران آن و توده­های مردم شد.

۲) در حالی‌ که تمام احزاب‌ جنبش کُرد در آن دوره، تنها هدف و مخاطب­شان شهروندان کُرد بودند، پ.ک.ک سعی‌ داشت شعار انترناسیونالیسم را در عمل منعکس کند و در اوایل دهه‌ی ۸۰ میلادی افرادی از دیگر قومیت‌های ترکیه در میان بنیان‌گذاران و اعضای این حزب حضور داشتند. حاکی‌ کارر و کمال پیر، دو فعال حزب که از منطقه‌ی دریا سیاه(کارادنیز) ترکیه بودند و در جریان مقاومت‌های زندان دیاربکر جان باختند، از طرف پ.ک.ک “اولین شهدای حزب” اعلام شده‌اند. این دیدگاه باعث گسترش یافتن قدرت حزب در ترکیه (به خصوص کردستان شمالی که در آن کُرد‌ها با اقلیت ترک، ارمنی­ها و عرب­ها هم­زیستی‌ دارند) شد.

۳) در دوره‌ای که موقعیتِ اجتماعی زنان حتا از یک مِلک شخصی هم پایین‌تر بود، و هیچ کدام از احزاب در جنبش کُرد، زنان را در سیاست‌گذاری‌های­شان مخاطب قرار نمی‌دادند، پ.ک.ک نه تنها زنانِ کُرد را به نیروی مسلح حزب تبدیل کرد، بلکه با هدف “از بین بردن نقش‌های اجتماعی سنتی زن و  مرد” ده‌ها مقاله و کتاب درباره­ی مساله‌ی زنان (با عناوینی هم‌چون: “ چه گونه باید زیست؟ “، “ مساله‌ی زنان و نهاد خانواده در کردستان “ و “ سازمان­دهی ارتش آزادی زنان “) منتشر کرد. انتشار این گونه مطالب از سوی پ.ک.ک در آن دوره که نه تنها در جنبش کُرد بلکه در جنبشِ چپ ترکیه نیز به مساله‌ی زنان توجّهی نشان داده نمی‌شد، کنش و تفکرِ پیشرو و مترقی‌ای بود.

پ.ک.ک که در ابتدا یک حزب مارکسیست‌لنینیست با هدف پایان دادن به “استعمار خاک کردستان از طرف دولت ترکیه “ و “تشکیل کردستان مستقلِ سوسیالیست“ از طریق استراتژی مائوئیستیِ “جنگ خلق” بود، از آن دوره تا به امروز دچار تغییر‌ات عمیقی شده است و هویت رادیکال‌اش را از دست داده است. با تحولات سیاسی گوناگون در این ۳۵ سال، مخصوصاً فروپاشی اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ و دست‌گیر شدن عبدالله اوجالان(رهبر پ.ک.ک)، ایده‌ئولوژی و استراتژیِ حزب تغییر کرد. در نتیجه‌ی این تغییراتِ مداوم و  پراکنده‌گی‌ای که در ساختار حزب و جنبش وجود دارد، سخن از “ایده‌ئولوژی پ.ک.ک” هم‌چون مفهومی واحد و یکسان، رویکردی غلط است.

مراد کارایلان (Karayılan)، رهبر پ.ک.ک در کوهستان قندیل، در مصاحبه‌اش با چنگیز چندر، روزنامه‌نگارِ تُرک، می‌گوید: “ کنگره‌ی پنجم حزب در ۱۹۹۵، کنگره‌ی تغییرات بود. در آن دوره بود که تغییر اساسی‌ در پارادایم حزب شروع شد. “پ.ک.ک در این کنگره با تأثیر از فروپاشی شوروی نماد داس و چکش را از پرچم حزب برداشت، با سازماندهی یک ارتش “خودمختار” زنان روی اهمیت مساله‌ی زن تاکید کرد، به جای هدف استقلال، تشکیل یک فدراسیون را مطرح کرد و اعلام کرد که از این به بعد، برای حل مساله‌ی کُرد در ‌چارچوب ترکیه تلاش می‌کند.

“Akkaya” و “Jongerden”, نویسنده‌گان مقاله‌ی “پ.ک.ک در دهه‌ی ۲۰۰۰ “ باور دارند که دست‌گیر شدن اوجالان در  سال۱۹۹۹ باعث شد که حزب بحران سنگینی‌ را در سه مرحله از سر بگذراند:

۱) غافل‌گیری و عقب‌نشینی ( ۱۹۹۹)

۲) بن‌بست و بازسازی (۲۰۰۰-۲۰۰۴)

۳) بازگشت به صحنه­ی سیاسی (از ۲۰۰۵ به بعد)

پ.ک.ک که از ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ آتش‌بس یک‌جانبه اعلام کرد، در این مدت به خاطر جلوگیری از تاثیرات منفی قرار گرفتن نام حزب در فهرست سازمان‌های تروریستی ایالات متحده­ آمریکا چندین بار اسم حزب را تغییر داد. در این مرحله کل ‌چارچوب ایده‌ئولوژیک و استراتژی حزب نسبت به متون دفاعیه‌ی اوجالان در دادگاه حقوق بشر اروپا– که به صورت کتاب منتشر شدند – تعیین شد. شرح ملاقات‌ها و مصاحبه‌های هفته‌گی اوجالان با وکلا که در روزنامه‌ و نشریات حزب دائما منتشر می‌شد نیز در تعیین استراتژی حزب و جنبش بسیار موثر بود. در حالی‌ که این وضعیت ۱۲ سال است که ادامه یافته است اما اکنون یک سال است که دولت ترکیه از این ملاقات‌ها و مصاحبه‌ها با عبدالله اوجالان جلوگیری می‌کند.

کنگره‌ی هفتم پ.ک.ک در ژانویه‌ی ۲۰۰۰، ‌چارچوب پارادایم کنونی حزب و جنبش را تا حدی مشخص کرد. در این کنگره، اوجالان که در جزیره‌‌ی ایمرالی (İmralı) زندانی است، بار دیگر به مقام ریاست کل حزب انتخاب شد و اعلام شد که هدف جدید حزب، تشکیل یک “جمهوری دموکراتیک” در ترکیه خواهد بود. در این کنگره استراتژی حزب از “ مبارزه‌ی مسلحانه “ به “ کمک به تغییر دمکراتیک “ تبدیل شد و حزب در ‌چارچوب “ پروژه‌ی صلح “ مطالباتی مثل “ آزادی اوجالان “, “ رسمی‌ شدن هویت کُرد در ترکیه “ و “ توقیف مجازات اعدام “ را اعلام کرد. در عین حال، برای جلوگیری از تضعیف حزب، تصمیم به مبارزه از طریق “serhildan”‌ها ( تظاهرات‌های مردمی در شهر‌های کردنشین، مثل انتفاضه‌ی مردم فلسطین ) و مقاومت بدون خشونت (passive resistance) گرفته شد.

در راستای پارادایم جدید، اوجالان از مفهومی‌ که آن را “سوسیالیسم واقعی‌“ (reel sosyalizm) ( سوسیالیسم واقعاً موجود )به معنی تجربه‌ی عملی سوسیالیزم می‌نامد، انتقاد‌های شدیدی کرده و اظهار می­کند که “ من از مارکس فراتر رفتم. “ البته اوجالان غیر از نقدی که به محدود بودن اصل مارکسیست- لنینیستی “ حق تعیین سرنوشت ملل“  با تشکیل یک “دولت- ملت“ داشت، نتوانسته است نکاتی را مشخص کند که نشان بدهد چه‌گونه از مارکس فراتر می‌رود، و رهبریت جنبش هنوز خود را نه ملی‌‌گرا، لیبرال یا آنارشیست، بلکه “ سوسیالیست“ می‌نامد.

تغییری که با اشغال عراق از طرف ایالات متحده در سال ۲۰۰۳، و تشکیل دولت کردستان فدرال در عراق در چهارچوب معادلات سیاسی  خاورمیانه صورت گرفت نیز در شکل‌گیری پارادایم جدید پ.ک.ک بسیار تاثیرگذار بود.

اوجالان سعی‌ داشت به ترکیه و دیگر دولت‌های منطقه تعهد بدهد که مساله‌ی کُرد، بدون تشکیل یک دولت ملی و مستقل و یک کردستانِ بزرگ که موجب نگرانی این دولت‌ها است، می‌تواند با پروژه‌ی “کردستان(های) دموکراتیک” بدون تجزیه حل بشود. اوجالان در سال‌های بعد، با مفهوم “ کنفدرالیسم دموکراتیک “ این پروژه را بیشتر توضیح داد. در نتیجه‌ی این تغییر مفهومی‌، سازمان ک.ک.ک( کنفدرالیسم دموکراتیک کردستان) که در ۲۰۰۷ اسم آن به ک.ج.ک (اتحادیه‌ی جوامع کردستان)، به عنوان سازمان جمعی  (umbrella organisation) پ.ک.ک، پ.ی.د، پ.ژ.ا.ک، پ.چ.د.ک ، احزاب زنان، احزاب ارتشی و احزاب شهری جنبش، تشکیل شد.

در مادّه‌‌ی ۳۶ قرارداد ک.ج.ک اعلام شده است که “پ.ک.ک، تشکلی ایده‌ئولوژیک، اخلاقی‌ و سازمانی بوده که کسب قدرت را هدف قرار نداده و حزبی کلاسیک نیست. در عرصه‌های فلسفه، علم و هنر یک سازماندهی ایدئولوژیک و دموکراتیک است. نیروی ایدئولوژیک سیستم ک.ج.ک است. در برابر عملی‌ ساختن فلسفه و ایدئولوژیِ مورد نظر رهبری مسوول است. در این چارچوب، ارگان‌های کنفدرالیسم دمکراتیک در نهادینه ساختن دموکراسی جای می‌گیرد…در درون سیستم ک.ج.ک هر کسی‌ معیارهای ایدئولوژیک و اخلاقی‌ پ.ک.ک را مبنا قرار می‌دهد”. ( قرارداد ک.ج.ک 2007, )

در مادّه‌ی دومِ این قرارداد ک.ج.ک. به عنوان سیستمی‌ معرفی می‌شود که “دموکراسی، آزادی جنسیتی و زنده‌گی‌ اکولوژیک را مبنا قرار می‌دهد.” این در عین حال اشاره­ای است به “پارادایم جامعه‌ی دمکراتیک، اکولوژیک و آزادی‌خواه جنسیتی” که الگوی جدید جنبش است.

یکی‌ از مفاهیم اصلی جنبش که با تشکیل ک.ج.ک معرفی شد، مفهوم « خودمدیریتی دموکراتیک » است که با کنفدرالیزم دمکراتیک هماهنگی‌ دارد. اوجالان و رهبران جنبش بار‌ها تاکید کردند که این پروژه، با تجزیه و فدراسیون قومی متفاوت است و نظام کومینالی را تعریف می‌کند که از مرز‌های دولت‌ها مستقل است. با این حال از سال ۲۰۰۵ تا کنون، معنی واقعی این مفهوم، برای جامعه‌ی کُرد و ترک و جنبش‌های سیاسی هر دو طرف، روشن نشده است. اوجالان در ملاقات‌‌هایش با وکلای خود، از احزاب جنبش کُرد که در مجلس هستند (د.ت.پ ، حزب جامعه‌ی دمکراتیک که در ۲۰۰۹ توقیف شد و با اسم ب.د.پ شناخته می‌شود، حزب صلح و دموکراسی به فعالیت ادامه می‌دهد ) انتقاد کرده و گفته است که این پروژه را به اندازه‌ی کافی‌ درک نکرده‌اند و توضیح نداده‌اند. این انتقاد مخصوصاً بعد از اعلام خودمدیریتی دموکراتیک در جولای ۲۰۱۱ از طرف ب.د.پ در دیاربکر، متوجه آن‌ها شد. ب.د.پ ششمین حزب جنبش کُرد است که از ۱۹۹۰ تا کنون در ‌چارچوب قوانین ترکیه تشکیل شده است.

پاردایم «جامعه‌ی دمکراتیک، اکولوژیک و آزادی‌خواه جنسیتی»

اوجالان در کتاب جامعه‌شناسیِ آزاد ( دفاعیه‌ی وی در سال ۲۰۰۸، که بخش سوم “ مانیفست تمدن دمکراتیک “ می‌باشد) نوشته است که برای تشکیل پارادایم جدید جنبش از نظریات برودل(Braudel)، والرشتاین(Wallerstein)، بوکچین(Murray Bookchin) و میشل فوکو(Foucault) الهام گرفته است. والرشتاین و برودل که در طرح و شکل‌گیری نظریه‌های “ نظام جهانی” نقش اصلی‌ را ایفا کرده‌اند، و میشل فوکو هم با نظریاتش در باره‌ی مفهوم “ اقتدار “ از شخصیت‌های مهم نظریات نئو‌مارکسیستی هستند. هم‌چنین بوکچین(Bookchin)، تئوریسین اکولوژیست-آنارشیستِ آمریکایی‌، بیشترین تاثیر را در پارادیم جدید جنبش کُرد (پارادایم جامعه‌ی دمکراتیک اکولوژیک و آزادی‌خواهی جنسیتی) و پروژه‌ی خودمدیریتی دموکراتیک دارد.

اما قبل از توضیح نظریات بوکچین، به تاثیر قابل توجه نظریات مایکل هارت(michael hardt) و  آنتونیو نگری(antonio negri) در تفکر اوجالان می‌پردازیم. هارت و نگری، در کتاب “امپراتوری“ (“Empire”) مفهوم “ انبوهه‌‌” (“multitude”) را به عنوان سوژه‌ی اصلی‌ مبارزه در قرن ۲۱اُمّ تعریف می‌کنند. آن‌ها باور دارند که در دوران پست‌مدرن، دیگر مفهوم “امپریالیسم“ تبدیل به یک “امپراتوری“ غیر مرکزی شده است و طبقه‌ی کارگر در این نظام نقش انقلابی ندارد. مفهوم “انبوهه“ از “طبقه“ و “خلق“ متفاوت است: “ تمام گروه‌های تحت‌ستم“ و “جنبش‌های نوین سیاسی“ جزو “انبوهه“ می‌باشند. با تأثیرپذیری از این مفهوم، اوجالان گروه‌هایی‌ مثل عشایر، اقوام و ملل تحتِ ستم، اقلیت‌های مذهبی‌ و سنتی‌، دهقانان، جنبش‌های نوین سیاسی مثل جنبش‌های فمینیست، اکولوژیست، آنارشیست و جنبش‌های خودمدیریتی مناطق مختلف را جزو “نیروهای تمدن دموکراتیک“ می‌بیند، و از “ کارگران“ تنها در کنار این گروه‌ها و جزو “طبقات محروم“ اسم می‌برد.

اوجالان در کتاب مذکور، نظام کنونی جهانی را با مفهوم “مدرنیته‌ی کاپیتالیستی” تعریف می‌کند و به عنوان جایگزین این نظام “مدرنیته‌ی دموکراتیک“ را پیشنهاد می‌کند. به نظر وی، تضاد اصلی نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی تضادِ طبقاتی نیست، بلکه تضاد طبقاتی و اقتصادی تنها در کنار مساله‌ی زنان، مساله‌ی دولت و اقتدار، مساله اخلاق و سیاست، مساله‌ی اکولوژی/محیط زیست، مساله‌ی بوروکراسی، جنگ‌گرایی و تضاد شهر و روستا مطرح است. در نتیجه برای حل بحران “ مدرنیته‌ی کاپیتالیستی“, نه یک انقلاب سوسیالیستی با رهبریت طبقه‌ی کارگر، بلکه یک “مدرنیته‌ی دموکراتیک“ با رهبریت “انبوهه” در نظر می‌باشد. اوجالان در مقاله‌ی “خودمدیریتی دمکراتیک” که در اکتبر ۲۰۱۰، در نشریه‌ی “Özgür Halk” ( خلق آزاد ) با اسم مستعار “Ali Fırat” منتشر شد نوشته است: “ نیروهای مدرنیته‌ی کاپیتالیستی و نیروهای مدرنیته‌ی دموکراتیک، در صورتی‌ که هویت هم دیگر را و خودمدیریت دمکراتیک را به رسمیت بشناسند، می‌توانند همزیستی مسالمت‌ آمیز داشته باشند. “

از نظرگاه طبقاتی و مارکسیستی مسلم است که، اگر (به جای انقلاب و سوسیالیسم ) “دموکراسی” به عنوان جایگزین “ کاپیتالیسم “ مطرح ‌باشد، در این تغییر (که به نظر می‌رسد که نه با یک انقلاب، بلکه با چانه‌زنی بر روی طرح قانون‌اساسی جدید دولت ترکیه صورت خواهد گرفت) طبقه‌ی کارگر هم نقشی‌ ندارد و نتیجه چیزی به جز دموکراسی بورژوایی نخواهد شد.

 

نظریات بوکچین و پروژه‌ی خودمدیریتیِ دموکراتیک

 

بوکچین باور دارد که منشا تمام نقاط منفی نظام کنونی، مفاهیم “سلسله مراتب” و “تحکم” می‌باشد. به نظر او، این نظام تنها با ایجاد یک جامعه‌ی اکولوژیک، غیر هیرارشیک(غیر سلسله مراتبی) و بدون تحکم قابل تشکیل است. او این نظام جایگزین را با “کمونالیسم” به معنای “سیستم مدیریت یک فدراسیون غیر مرکزی بین جوامعی خودمختار” تعریف می‌کند. کمونالیسم، از طریق تبدیل شهرداری‌ها به “ مجالس خلقی“ و ایجاد یک کنفدراسیون از این شهرداری‌ها، عملی‌ خواهد شد.

بسیاری از مفاهیم نظریه‌ی بوکچین، از جمله “زندگی‌ اکولوژیک، آگاهی‌ اکولوژیک، سازماندهی دموکراتیک و اکولوژیک، کنفدرالیسم اجتماعیِ دموکراتیک، مجلس خلقی  و  شهرداری آزاد  در قرارداد ک.ج.ک. مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

بوکچین در نظریه‌ی خود درباره‌ی هیرارشی (سلسله مراتب) هر گونه اقتدار و تحکم را به یک مفهوم کاهش می‌دهد و تفاوتی‌ را که مثلا بین اقتدار کارگری و اقتدار سرمایه‌داری وجود دارد را نادیده می‌گیرد. تنها راه ایجاد جامعه‌ی اکولوژیک و کمونال، یک انقلاب تمام عیار است که دولت‌های سرمایه‌داری را، و تحکم سرمایه بر انسان و طبیعت را از بین ببرد و سوژه‌ی تاریخی‌ای که این قدرت و توان‌ انقلابی را دارد، طبقه‌ی کارگر می‌باشد.

جنبش کُرد (ک.ج.ک) با تاثیر از نظریه‌ی “ کمونالیسمِ” بوکچین، خودمدیریتیِ دموکراتیک را به عنوان نظامی برای کردستان و خاورمیانه پیشنهاد کرد. اوجالان تاکید کرده است که “خودمدیریتی دمکراتیک یک سیستم دولتی نیست، بلکه سیستم دموکراتیک غیر‌دولتیِ خلق است“.

کنگره جامعه دموکراتیک -گروه وسیعی از وکلا و فعالین جنبش- در طرح پروژه‌ی کردستان خودمختار دمکراتیک، سیستم را به این صورت تعریف کرده است: “ خودمدیریتی دمکراتیک، بخشی از پروژه‌ی جمهوریتِ دموکراتیک است که برای دموکراتیک شدن ترکیه پیشنهاد کرده بودیم. ما می‌خواهیم خودمدیریتی دموکراتیک را از طریق گفت‌وگو با دولت و با مبارزه و سازماندهی دموکراتیک خلقمان تشکیل بدهیم“. (  DTK, Demokratik Özerk Kürdistan Model Taslağı )

در این طرح به “نقاط منفی دولت–ملت” و “گرایش دولت‌-ملت‌های غربی به سمت سیستم‌های دمکراتیک کثرت‌گرا در قرن ۲۱.اُم “ اشاره شده  و نوشته است: “این سیستم از جامعه‌ی دموکراتیک، کمونال و آزادی‌خواه ریشه می‌گیرد و تمام مشکلات اجتماعی، از جمله مشکلات اقتصادی را حل خواهد کرد“.

نظریه‌ی ک.ج.ک که دائم روی نقاط منفی سیستم دولت‌-ملت تاکید می‌کند، عملا با سیاست جهانی‌سازی سرمایه‌داری منطبق است. مطالعات آکادمیک درباره‌ی جهانی‌سازی نشان می‌دهد که روند تحولات سرمایه‌داری که باعث تولد دولت-‌ملت شده است، امروز سعی‌ دارد دولت‌ها را تغییر بدهد یا از بین ببرد. توجه به پروژه‌ی خودمدیریتی از ۱۹۹۰ به بعد مخصوصاً در اروپا افزایش یافت. در مقطع علمی، خودمدیریتی به صورت “کاهش قدرت دولت–ملت‌ها، تجزیه‌ی گروه‌های قومی، فرهنگی‌ و جغرافیایی به کوچک‌ترین واحد‌های جامعه و افزایش يكپارچگي (integration) به اروپا“ تعریف شده است. این پروژه مخصوصاً برای يكپارچگي اروپا شرقی‌ و مناطق قفقاز به سرمایه‌داری جهانی‌، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در نظر گرفته می‌شد. در این چارچوب هر گونه اتحادی که از يكپارچگي به سرمایه‌داری جلوگیری می‌کرد، با سخن از “ دموکراسی“ ، “ آزادی“ و “خودمدیریتیِ مناطق“ تجزیه شد و در اروپای شرقی‌ ده‌ها دولت کوچک تشکیل شد.

البته ک.ج.ک. تاکید می‌کند که نه تنها هدفش تشکیل دولت جدیدی نیست، بلکه مرز‌های کنونی دولت‌های خاورمیانه را قبول دارد و مشکلی‌ ندارد. روز ۲۸ آوریل ۲۰۱۲، در اجلاس پلاتفرم تغییر قانون اساسی‌ در استانبول، سیری ساکیک(“Sırrı Sakık”) ، یکی‌ از وکلای ب.د.پ. گفت: » ما کردهایی که در حال مبارزه هستیم، با پرچم، زبان رسمی‌ و نظام ملی این کشور مشکلی‌ نداریم. ما می‌خواهیم در این منطقه همزیستی‌ کنیم، اما به ضرورت به رسمیت شناختن هویت‌های غیر‌ترک در قانون اساسی‌ تاکید می‌کنیم». بسیاری از هواداران جنبش کُرد در ترکیه، از جمله باهوز دنیز، روزنامه نگار آژانس رسمی‌ جنبش (News Agency  ANF: Fırat) در تبعید، به این اظهار نظر اعتراض نمودند. نکته‌ی جالب این است که، شخص عبدالله اوجالان که مورد قبول تمام هواداران جنبش می‌باشد ( و هر گونه انتقادی به ایشان، موجب ابراز خشونت هواداران می‌شود) روز ۱ ژانویه ۲۰۱۱، در ملاقاتش با وکلا دقیقا همین نکته را گفته بود: “منظور ما از خودمدیریتی دمکراتیک، تعیین شدن یک موقعیت سیاسی برای کُردها است. ما کاری با مرزها و پرچم نداریم. ما سعی‌ داریم کردها در یک ترکیه‌ی دموکراتیک ادغام گردند. این شرایط برای همه مهم خواهد بود. در نتیجه باید درک بشود که پروژه‌ی کُردها به تجزیه ربطی‌ ندارد. هدف ما پذیرفته شدن کرد‌ها به عنوان یک نیروی دموکراتیک سیاسی می‌باشد. این مسائل در همه جای دنیا به این صورت حل شده است. یعنی‌ ما با پرچم، مرز‌ها و زبان رسمی‌ مشکلی‌ نداریم. ما یک راه حل اجتماعی را در نظر داریم. برای ما پروژه‌های اجتماعی، فرهنگی‌ و سیاسی مطرح است». ( Birgün, 2011 )

در طرح کنگره‌ی جامعه‌ی دمکراتیک نیز تاکید می‌شود که «در نتیجه‌ی خودمدیریتی دمکراتیک،  مرز‌ها تغییر نخواهند کرد، بلکه در مرزهای همین کشور همبستگی‌ و برادری خلق ها تقویت خواهد شد». بر اساس این طرح، این پروژه نه تنها برای مناطق کردنشین، بلکه برای تمام مناطق در ترکیه، ایران، عراق و سوریه در نظر گرفته می‌شود: » در نتیجه‌ی خودمدیریتی دمکراتیک، تمام گروه‌های “انبوهه“(multitude) در جامعه یکدیگر را تقویت می‌کنند و همبستگی کنفدرال دموکراتیک تشکیل می‌شود. از این طریق سیستم‌های سیاسی کردی در هر چهار قسمت ( ایران، ترکیه، عراق، سوریه ) می‌توانند با همسایه‌گان خود و با یکدیگر روابط آزاد و دمکراتیکی داشته باشند. سازماندهی کنفدرال و خودمختارِ دموکراتیکِ کردها در هر چهار قسمت، بدون تغییر مرزهای کنونی با هم مرتبط خواهند شد. از آنجا که پروژه‌ی خودمدیریتی دموکراتیک هدف‌اش تشکیل دولت یا سرنگون کردن دولت‌ها نیست، این پروژه می‌تواند برای دولت‌های منطقه راه حل مساله‌ی کُرد را نشان بدهد. در این زمینه، خودمدیریتی دمکراتیک با دولت‌ها به  توافق مشروط (بر اصول معیّن) خواهد رسید و با فرمول دولت + دموکراسی ، همزیستی‌ را به وجود خواهد آورد. «

اوجالان در مقاله‌ی «خودمدیریتی دمکراتیک» در نشریه‌ی “ خلق آزاد“ نیز اشاره می‌کند که : “ سازماندهی سیاسی کنفدرال دمکراتیک، می‌تواند با دولت–ملت‌ها همزیستی‌ مسالمت‌آمیز داشته باشند. هر جامعه، گروه قومی و مذهبی‌، جنبش فکری و واحد اقتصادی‌ای می‌تواند خودمدیریتی سیاسی داشته باشد. “ ( Özgür Halk, 2010 )

با توجه به تمام این توضیحات، به طور خلاصه می‌توان گفت که در نتیجه‌ی این پروژه، بدون تغییر در مرزهای کنونی چنین تحولاتی در منطقه مورد نظر خواهد بود:

    * در قسمت‌های چهارگانه‌ی کردستان ( در ایران، سوریه، ترکیه و عراق ) و دیگر مناطق قومی (مثلا منطقه‌ی “ دریا سیاه “ (karadeniz) در ترکیه یا بلوچستان در ایران ) “ خودمدیریتیِ دمکراتیک “ ایجاد شود.

    * در هر یک از کشورهای منطقه، یعنی‌ ایران، ترکیه، سوریه و عراق “ جمهوری دمکراتیک “ تشکیل شود.

    * در قسمت‌های چهارگانه‌ی کردستان و کل خاورمیانه “ کنفدراسیون دموکراتیک“( کنفدراسیون دموکراتیک خاورمیانه ) تشکیل خواهد شد.

مشکلاتی که در این پروژه و تفکّر وجود دارد، از نظر دیدگاه طبقاتی و مارکسیست- ‌لنینیستی آشکار است. از سوئی، سیستم‌های حاکم در ترکیه و ایران، قابلیت اصلاح‌پذیری و دموکراتیزاسیون در ‌چارچوب رژیم‌های کنونی را ندارند، و از سویی دیگر، جنبش عملا از تغییرات انقلابی صرف نظر کرده و به خصوص در ترکیه، به چانه‌زنی درباره‌ی طرح قانون‌اساسیِ جدیدِ ترکیه امید بسته است. همچنین این دیدگاه با طرح خودمختاری گروه‌های “ قومی “ و “ فرهنگی‌ “ در درون جامعه، راهی‌ را آغاز می‌کند که در نتیجه‌ی آن در کشورهایی مثل ترکیه و ایران، هویت سیاسی مستقل طبقه‌ی کارگر با طرح تفاوت‌های قومی، مذهب، جنسی‌ و غیره از بین خواهد رفت. قطب‌سازی­های غیر واقعی‌ که امروز در طبقه‌ی کارگر ترکیه و کشورهای منطقه تا حدی به وجود آماده است، در نتیجه‌ی این طرز تفکّر تقویت خواهد گردید. مساله این است که امروز ک.ج.ک دست کم در ترکیه از کسب قدرت سیاسی به عنوان مهم­ترین وظیفه­ی هر جریان انقلابی و کمونیستی صرف نظر کرده است و به جای آن به دنبال شریک شدن در قدرتِ حاکم از طریق حضور در پارلمان و التزام به قانون اساسی است، و دقیقا چشم بستن بر این اصل مهم لنینی یعنی سرنگونی قهرآمیز دولت و ارتش و ساختار حکومتی بورژوازی و جایگزین کردن آن با نظم و ساختار و مناسبت جدیدِ سوسیالیستی با اتکا به دیکتاتوری پرولتاریا است که راه را برای گردش به راست و افتادن در ورطه­ی رفورمیسم برای پ.ک.ک و هر جریان سابقاً انقلابی و کمونیستی دیگری باز می­کند. اسلحه و جنگ که در ابتدا از سوی پ.ک.ک با تمام کاستی­های ایدئولوژیک و درک ناقص و قسمی این جریان از جنگ انقلابی، برای انقلاب و کسب قدرت سیاسی استفاده می­شد، امروز رسماً به عنوان اهرم فشار بر دولت ترکیه جهت فراخواندن این دولت به میز مذاکره و به عنوان ابزاری جهت جلب توجه قدرت­های جهانی برای به رسمیت شناختن جایگان این حزب در آینده­ی منطقه مورد استفاده قرار می­گیرد. اوجلان چندین بار در دوره­ی آتش بس اعلام کرده است که اگر حکومت ترکیه حاضر به حل مساله کرد در چارچوب دموکراسی و قانون اساسی باشد، حزب خلع سلاح خواهد شد. (NTV, 2011).

 

سخن پایانی

نگرش کنونی جنبش کُرد(خطِ ک.ج.ک) به نظر بعضی‌ از رهبران و هواداران این جنبش، گامِ رادیکال و انقلابی‌ای می‌باشد که حتا “ از مارکس فراتر رفته است “, اما از دیدگاه طبقاتی مارکسیستی، پاردایم جدیدِ جنبش و برخورد آشتی‌جویانه‌ی آن در عمل، در واقع محدود کردن جنبش رهایی ملی ‌کُرد در ‌چارچوب ساختار کنونی دولت‌ملت‌های خاورمیانه و تسلیم شدن به استراتژیِ ایده‌ئولوژیک سرمایه‌داری قرن بیست و یکم است که طرف‌دار تقویت اکولوژیسم، فمینیسم لیبرال، ناسیونالیسم قومی و پست‌مدرنیسم در برابر مارکسیسم است، می‌باشد. از سو‌ی‌ دیگر بسیاری از هواداران حزب در ترکیه، مثلا فعالین تشکیلات‌های شهری ب.د.پ و دانشجویان، از جزئیات پارادایم جدید و خصلت مماشات‌طلبانه‌ی آن خبردار نیستند و هنوز با هدف “ تشکیل یک دولت کُرد “ به مبارزه می‌پیوندند. صدها کارگر زن کرد در استانبول و دیگر شهرها، با همین هدف که در واقع هم با پاردایم کنونی خود حزب، و هم با منافع طبقاتی خود این فعالین در تضاد است، در مبارزه هزینه می‌دهند.

در این موقعیت، بر خلاف بسیاری از گروه‌های چپ ترکیه (مثل ۲۰ گروه و حزبی که در ۲۰۱۱ تحت عنوان بلوک “رنج، آزادی و دموکراسی“ جنبش کُرد در انتخابات شرکت کردند) تاکید بر روی راه حل کمونیستیِ مساله‌ی ملی‌، تقویت دیدگاه طبقاتی و مارکسیستی با  اصل” حق تعیین سرنوشت ملل “ و آگاهی‌ در برابر همکاری سیاسیِ بورژوازیِ مللِ تحتِ  ستم با بورژوازیِ حاکم، وظیفه‌ی فوری و مسئولیت اصلی جنبش چپ در منطقه می‌باشد.

منابع

عبدالله اجلان، جمعه شناسی آزاد، ۲۰۰۸.

ملاقاتهای اجلن با وکلای خود:

http://www.birgun.net/politics_index.php?news_code=1293977492&year=2011&month=01&day=02

 

NTV:http://www.ntvmsnbc.com/id/25233941/

 

:KCK کوما جواکن کردستانقرارداد

http://www.pkkonline.com/farsi/files/books/Kitebi-Qerardad-KCK.pdf

 

Cengiz Çandar. Dağdan İniş: PKK Nasıl Silah Bırakır? TESEV, 2011.

Ahmet Hamdi Akkaya ve Joost Jongerden. 2000’lerde PKK: Kırılmalara Rağmen Süreklilik?. Toplum ve Kuram (Lekolin u Xebaten Kurdi). 2010.

ایدئولژی ک.ج.ک. و دیدگاه بوکچین :

 http://www.sde.org.tr/tr/kose-yazilari/1040/murray-bookchinin-toplumsal-ekoloji-felsefesi-ve-kcknin-ideolojik-kodlari.aspx

Ali Fırat (اسم مستعاراجلن). “Demokratik Özerklik” (خودمدیریت دمکراتیک), نشریه “Özgür Halk” (خلق آزاد) ,  2010.

DTK: Demokratik Özerk Kürdistan Model Taslağı ( کنگرهٔ جامعه دمکراتیک : طرح پروژه کردستان خود مختار دمکراتیک): http://bianet.org/files/doc_files/000/000/179/original/demokratik%C3%B6zerklik.htm

یک دیدگاه

بیان دیدگاه