
اما یکی از اعضای گروهِ شناسایی در اوایل بهمن ۱٣۴۹ دست گیر شد و پس از تحمل چند روز شکنجه – که به مرگ او انجامید(در مورد این واقعه و عنصری که اطلاعات را زیر شکنجه افشا می کند اختلاف نظر بین بخش های مختلف فدائی وجود دارد) – اطلاعاتی را به ساواک داد. عملیات ردیابی ماموران امنیتی روز ۱٣ بهمن کلید خورد و ظرف مدت کوتاهی سه نفر در گیلان و هفت نفر در تهران به تور پلیس افتادند. گروه ۹ نفری جنگل که در ارتفاعات سیاهکل مستقر شده بود روز ۱۶ بهمن از موضوع دست گیری ها مطلع شد. گروه سه روز بعد کوشید یکی از رابطان محلی را از خطری که در کمین اعضای تیم حمله بود آگاه کند. اما فرستاده ی گروه در مسیر این ماموریت به تله ی نیروهای امنیتی افتاد و پس از ساعاتی مقاومت مسلحانه دست گیر شد. ظاهراً اعضای تیم عملیاتی که صدای تیراندازی ها را شنیده و عملیات را لو رفته پنداشته بودند، از کوه های جنگلی پایین آمدند و ناگزیر به پاسگاه سیاهکل حمله کردند. روز بعد منطقه ی وسیعی از اطراف سیاهکل به محاصره ی توام ماموران ساواک و نیروهای ژاندارمری درآمد و چریک ها در شرایط دشوار فقدان پوشش تدارکاتی به روستایی در حوالی پاسگاه پناه بردند. روستاییان که از حادثه باخبر شده بودند، خانه یی را که چریک ها در آن مستقر شده بودند، احاطه کردند. در آن گیرودار صفایی فراهانی با مردم از آرمان های رهایی بخش گروه و اهداف مردمی خود و دوستان اَش سخن گفت. اما مردم از ترس نیروهای حکومتی از هرگونه هم کاری و هم راهی با چریک ها امتناع ورزیدند و حتا اجازه ی خروج به آ نان ندادند. در نهایت چریک ها بدون کم ترین مقاومت مسلحانه تسلیم روستاییان شدند و … ساواک توانست از میان متواریان دو نفر را در جریان درگیری مسلحانه به قتل برساند و سه نفر دیگر را دست گیر کند. در مجموع ۱۷ تن از اعضای دو گروه دست گیر و ۱٣ نفرشان بلافاصله در دادگاه نظامی محاکمه و تیرباران شدند. این تیرباران – که موضوع شکل بندی دومین شعر «شبانه» ی دفتر «ابراهیم در آتش» قرار گرفته است – در تاریخ ۲۶ اسفند ۱٣۴۹ اتفاق افتاد.