Category Archives: فرهنگ و هنر

اشعاری از: ابراهیم تنگسیری

۱ در این وادی غریبانه در گرگ و میشی خلوت و پُرخون به دیاری در آمدم همه گوش ماهی و شرجی. – در کف خوابِ مسافرخانه‌ای پُر تخت که غرقِ نفس بود و ساس در چُرتی از خستگی شبحی کفش‌ام را بُرد و در پیچاپیچ دالان‌ها گم شد. – ظهر است و آفتاب در نهایت خویش است و من گرسنه‌ی

بیشتر بخوانید

اشعاری از:‌ ستوده تابش

اشعاری از:‌ ستوده تابش ۱ سر بلند کردم تا جایی که برهوتِ بی‌مرز راه داد نگاه کردم و سر گرداندم تا جایی که تصویر موج برداشت و جنون سر زد! هیچ خری نبود اسبی بزی سگی، گرگی حتا جیرجیرک و ملخی! اما ما سخت جان ،جانوران زیرِ تیغِ آفتاب با پوستِ پخته در گریس و گازوئیلِ داغ پتکِ دسته فلز

بیشتر بخوانید

«شیرین مادری»|| آیدا پایدار

(برای خوزستان بی نفس) تلفن را که برداشتم، به سرفه افتادم. سکوتِ سنگینِ خاک بود و صدایی که در دل سنگینیِ‌،‌ تاریکی می‌گرفت. به یاد آوردم، ظهری روشن از اواخر اسفند را. ظهری زنده که بوته‌زاران گل‌های سپیدش، بی‌شباهت بود به اسفندهای روی آتش این روزها. خورشید شفاف بود، آسمان وعده‌ای نبود که نعشِ پرندگان مرده را، در جیب‌ها بچلاند.

بیشتر بخوانید

«دهه های دار» | آیدا پایدار

شعری از آیدا پایدار (برای بی صداترین قربانیان دوران ابتذال و جنایات مسری…) از دارها، دسته می سازند تا بالاشان ببرند و مثل زنگوله ی جن میان بچه ها بدوند. بچه ها می ترسند به خانه می روند مشق هاشان را که نوشتند، رختخوابشان را که خیس کردند، بیعت اجنه را در خواب پاسخ می دهند؛ و نعش سربازان تیرخورده

بیشتر بخوانید

يك شعر و طرح برایِ هشت مارس‎/ آیدا پایدار

نه! زمین جایی نبود که هزاره‌های آسوده‌ی رؤیا، سنگینی هِقاهقِ بغض را تا ابد انکار کنند. جهان جایی نبود که پستان‌های کش آورده‌ی گرسنگی، ملاتِ دهان پر کنی باشد بر چون و چرای خشت‌های تداوم. جایی نبود، که سیمرغِ آویخته از افسانه نگریزد از بستر تملک و بال… نه! مرغ نه! «او» دستانش را از سایگاهِ خواب آینه باز پس

بیشتر بخوانید
« ورودی‌های پیشین Recent Entries »