Category Archives: فرهنگ و هنر

برای هاجره قربانی زن‌کُشی | ساناز اسکندری

  برای هاجره قربانی زن‌کُشی *: شعر و نقاشی از: ساناز اسکندری دهانت را بدوز هاجره اینجا برهوت زجرکشیدگی‌ست. غمت را چال کن زنانگی‌ات را نیز. ما نطفه‌ی آماس کرده ات را در گلوی تمام شاعران جهان می‌کاریم. ما جای تو سیگار می‌کشیم، قهوه در دست می‌چرخانیم و گپ می‌زنیم. ما جای تو سوزن می‌زنیم و خلق می‌کنیم. تو اما؛

بیشتر بخوانید

«کاتنامه‌ی شکنجه» | شعر و نقاشی: آیدا پایدار

«کاتنامه‌ی شکنجه» شعر و نقاشی: آیدا پایدار …کات!در نیاوردی از کاسه ی خوننعش نعش نگاه وپرت نکردی به آغشته ی بیرونجا پای کبود سیلی رابه لقمه ی خشک از وحشتمان!سر نیاوردی به ذبحی وکات!که در می آوریمبا تطهیر تیغ اشکداغمادرانهاشکداغهمچنان که میخ ها در لمس تنت ذوب می شوندو هزار مسیح ترس خوردهبه چشمان بی خدایت پناه می آورند؛ای فقرات

بیشتر بخوانید

اعتصاب سراسری معلمان| آیدا پایدار

  امروز تخته های کلاس سرخ شدند، موج می زنند و صمد در آن ها تکثیر می شود! درود به معلمانی که امروز، دریا را درس دادند. #اعتصاب_سراسری_معلمان #مهر97 (اثری از :آیدا پایدار)

بیشتر بخوانید

دو شعر و طرح به مناسبت فرا رسیدن هشت مارس | آیدا پایدار

دو شعر و طرح از آیدا پایدار (به مناسبت فرا رسیدن هشت مارس روز جهانی زن) «آسمان سرخ» ای ابرهای آبستن عصیان که برق ستاره‌ی فریادهایتان را جادوگران شب به زنجیروار جادوی «هیس» به چشم‌های گُرگرفته ی خیس تبدیل کرده اند! ای ابرهای درد، ای توده‌‌‌های مضاعف حسرت! آیا دوباره چشم‌های بسته‌‌ی پروازهایتان خواب پریدن و باریدن را تا سرزمین‌های

بیشتر بخوانید

«در انتظار درخشش جنگل» (در بزرگداشت چهل و هفتمین سالگشت حماسه‌ی سیاهکل)| سیروس بینا

«در انتظار درخشش جنگل» (در بزرگداشت چهل و هفتمین سالگشت حماسه‌ی سیاهکل) سیروس بینا دوستان و رفقای گرامی، جنگل در انتظار انفجار جرقه ای است به انبار خشک فقر و پاکیزه آتشی که بگیرد عاشقانه به دامن قبای هزار چهره ی هستی و بشوید، هزاران هزار بار تعّفن تاریخ قحبه ی غّدارِ نازمانِ بشر را. (تهران – فروردین ١٣٥۰) چهل

بیشتر بخوانید

گلوگاه آزادی (در سالروز میلاد بامداد بزرگ)| آیدا پایدار

گلوگاه آزادی (در سالروز میلاد بامداد بزرگ) در صدای تو جهانی ساختم که درخت و آب و آتشش صلح و آزادی و فریاد بود. در صدای تو توانی یافتم که زخم و اشک و لبخندش جوشش و تسلای عشق بود در هورای شاخه ی زیتون! یقین دارم که کبوتران خواهش ات چشم بند مهربانی را کنار می زنند و دست

بیشتر بخوانید
« ورودی‌های پیشین Recent Entries »