شعر آبان ماه | ساناز اسکندری

آبان زورق پوسیدهی تنپوشِ خشم
و نام دیگر منْ گونهیِ ماست.
بههنگامِ قُل قُل چشمههای سرْریزِ خون
از پهنهی سینههای پنهان نیزارها.
زمان به تلالو درد در گذر ایام زل میزند
و کشانکشان به بیست و پنج ضربه نبض میزند.
کدام آبان
کدام خونین جگران
کدام آسمان، خون قهقهه میکند؟!
هراس در کدام پستو فرامان میخواند؟!
آبان نام دیگر ماست
مرگ کسب و کار ماست*
مزدوران به دریدن ما قهقهه میزنند
قلمها در دستان ما ریشه میزنند
از دوات خونی جوانه میزنیم
از میان کتابها شکوفه میزنیم
ما مرگ را به روشنی فروخته ایم
از حماسه و بدرقه سوخته ایم
کدام آبان؟!
کدام ماه
از کدامین سال؟!
کدام پیراهن سرخه از دلمه
کدام زخم کاری
کدام همهمهی خوفناک
کدام حقیقت رقصان؟
آبان نام دیگر ماست
شکوفهی تنومند سر برافراشته
بر سینهی مادران در نبرد با خونخواران؛
فریادِ در حنجرهی ماست
نرمش هجو گلوی بزدلان
اعدام در ملا عامِ دلاوران
ما مادران تپندهی سرخاب و سوسنایم
ما مادران خاوران و نیزارهای خونمالِ خونینشهر
تپش کوبندهی سر به داران خاموشیم.
آبان نام دیگر ماست
آبان کسب و کار ماست.