سیروس بینا: در این یادداشت علاقه دارم به دفتری جدید از شعرهای عزیزی سخن بگویم که خود ادیبی توانا و نویسنده ای متعهد است که از اوان جوانی با اراده ای راسخ علیه رژیم کودتائی شاه، و پس از آن علیه رژیم جهل و جنایتِ جمهوری اسلامی، به مبارزه اشتغال داشته است. مردی ثابت قدم و صاحب قلم، مترجمی که در زمان دانشجوئی خود در دانشگاه شیراز، در زندان هنگ زرهی، مقدمه ای بر علم اقتصاد، اثر مشهورِ ویلیام استانلی جِوِنز را ترجمه و در سال ۱۳۴۲ منتشر نموده است؛ و مردی ادیب و فرهیخته که همچنین آثاری از موریس داب (مارکسیست انگلیسی) و ماکسیم گورکی را، در زمستان ۱۳۴۹، در شماره های پیاپیِ مجله فردوسی، به طبع رسانده است.
اما شعرِ مازیار چیز دیگری است که از مکنونات قلب او و از احساس آتشین و – به قول شاملو – «عشق عمومی» وی نشأت گرفته است. مازیار چندین دفتر شعر دارد که از میان آنان «تلخ»، «سوگوارانه» ، و «آن لاله های کوچک تابستانی» را میتوان نام برد. این آخری قصهی دردناک تابستان ۱۳۶۷ است، و من نیز در این پیرانهسر هر آینه به آن رجوع میکنم مانند کودکان بیسرپرست و بیسامان زارزار میگریم.
دفتر شعر ضمیمه (سروده های سال های سیاه) کتاب تازهی اوست که چنان که خواهید دید از وسعت اندیشه، نهاد نیک، زخمهای عمیق بشری، و زندگی پر ماجرا و پربار وی حکایت میکند. لطف کنید این دفتر را در سطح وسیع پخش کنید و در سایت های ادبی، سیاسی، اجتماغی خویش نگهداری نمائید – که این خواستهی قلبی مازیار است.
به قول خواجه شیراز: «حافظ نهاد نیک تو کامت بر آوَرَد/جان ها فدای مردم نیکونهاد باد».