«عکس محمد خنیفر» و جنجال رفرمیستهای رنگارنگ
پژمان رحیمی
عکسی از محمد خنیفر(کارگر هفت تپه) توسط یکی از خبرنگارانی که این روزها خیلی زیاد شدهاند منتشر شده که با لباس «هلال احمر» درحال کمک به سیلزدگان خوزستان است. جالب است که همزمان با انتشار این عکس، فیلم اعترافات اجباری محمد خنیفر هم منتشر شده که نشان میدهد او را مجبور کردهاند که در آستانهی چهلسالگی «انقلاب اسلامی»، مشت محکمی به دهان «ضدانقلاب» بکوبد! برخی به «عکس»اش درود فرستادهاند و «خستهنباشیددلاور»گویان به امر تهییج و «تقویت جنبش کارگری» مشغول شدند یا هستند، غافل از اینکه قبل از پخش فیلم اعترافات، انتشار همین عکس اتفاقا یکی دیگر از توطئههایی است که یکی دیگر از کارگرانی که در مقطعی برای حقوقاش جانانه مبارزه کرده است را قربانی کنند و به عاملی برای به سستی و شکست کشاندن مبارزهی کارگران هفتتپه تبدیل کنند. یکی با «عکس» و یکی با «فیلم اعتراف اجباری» و دیگری هم قبلتر با رویکرد غلط و تبلیغاتی به امر سازماندهی، به دامنزدن فرقهگرایی و باندبازی و تقویت رقابتهای ناسالم و یکدستنمایی مجموعهی متنوعی از گرایشات کارگران جهت بازنمایی نمایشی و دستکاریشدهی واقعیت و در نهایت ایجاد فضای مناسب برای مانور نیروهای حکومتی، در نهایت به مدیریت و کنترل و سرکوب خیزش کارگران هفت تپه کمک بسیار کردند، اگر چه غلیان عینیت نابرابری گسترده و ستم طبقاتی یک لحظه فرصت آسایش به سلطهگران نخواهد داد.
چند نکته را در این زمینه ضروری دیدم که با دوستان در میان میگذارم.
۱. در این دوره با مجموعهای از به اصطلاح «خبرنگارانی» و «فعالان مدنی و اجتماعی» روبهرو هستیم که از ویژگیهای جالبی برخوردارند. هر لحظه ممکن است در هیئت یک اصلاحطلب(سبز و بنفش) تا یک مبلغ «شورای کارگری» ظاهر شوند اما در هر صورت نتیجهی عملکردشان در یک نمایش مختصر، به کار هویتجویان ورشکستهای میخورد که برای جبران عقبماندگی از واقعیت و ناتوانی در تحلیل آن و برقراری پیوندی ارگانیک با آن، امر سازماندهی را با «نمایش» آن در تعدادی کانال تلگرامی و یا هر ترفندی که مهیا باشد تاخت میزنند.
۲. اینکه محمد خنیفر خواسته به سیلزدگان کمک بکند بسیار گرامی و گرانقدر است و باید به ایشان احسنت گفت که به یاری مردم ستمدیدهی منطقه شتافته است. اطلاعات دقیقی نداریم که بدانیم خنیفر تنها بوده یا تعدادی دیگر از کارگران هفت تپه هم به کمک سیلزدگان شتافتهاند یا خیر. اما در هر صورت بازنماییِ فردیِ محمد خنیفر آن هم در لباس هلال احمر (از لباسش مشخص است که رستهی امدادگر را دارد) برای کمک به سیلزدگان، هر چه باشد، چندان با مبارزهای که او و یارانش قرار بود نمایندگی کنند ارتباطی پیدا نمی کند و در عوض «عکس» او بیشتر با تشکلی که اکنون او با عنوان «شورای اسلامی کار» در آن مشارکت دارد هماهنگ است، یعنی تشکلی که تشکل کارگران نیست، همانطور که حرکت فردی او برای کمک به سیلزدگان و تبلیغ آن از طرف گرایشاتی معین هم در واقع استثناسازی او در جهت ناطبقاتی نمایاندن خیزش کارگران و حذف طبقه با برجسته کردن چهرههاست آن هم در پوشش خیریهکاریای که با حجم واکنش عاطفی بسیار، قابلیت پوشش همهی این ترفندهای ضدکارگری را دارد. محمد خنیفر یا اسماعیل بخشی یا هر کارگر مبارز دیگری اگر از طبقهشان کسر و ایزوله شوند، گزینهی برنامهی دیگری هستند که لزوما در راستای خودرهایی طبقاتی کارگران نیستند به خصوص اگر با هدایت خیریهکاری رسوا شدهی حکومتی همچون هلال احمر هم باشد.
محمد خنیفر قاعدتا میبایست حداقل همان «شورای اسلامی کار» را به مشارکت در کمکرسانی به مردم سیلزده میکشاند و کارگران هفت تپه را – که تعداد قابلتوجهشان اهالی همان مناطق سیلزده هستند- در این جهت هماهنگ میکرد و یا «شورای اسلامی کار» در حد فراخوانی کوتاه واکنش نشان می داد(تجربیات درخشانی همچون سندیکای کارگران پروژهای-فصلی آبادان در این منطقه هنوز در یادها باقی مانده است)، اما رویکرد سلبریتیپرور و نمایشی-تبلیغاتی(چه راست و چه چپ) علاقهای به این چیزها ندارد و در دو شکل رفرمیستی و رادیکالنما حتا ظاهرا با رقابت و کشاکشی سطحی و کلامی با یکدیگر، عملا در انحلال خیزش کارگران نقش ایفا کردند.
۳. هلال احمر و سپاه و ارتش همگی در عملیات کمک به سیلزدگان مشارکت داشتند. اما گزارشها به ما نشان میدهد که مردم منطقه به نهادهای حکومتی اطمینانی ندارند و به شدت به آنها بدبین هستند. کشاورزان شبانه خودشان به نگهبانی سیلبندها و دیگر امورات مربوطه میپرداختند و ذهنیت بیاعتمادی به نهادهای حکومتی و از جمله هلال احمر بسیار قوی است. هلال احمر به عنوان نهادی که میبایست بر مبنای مشارکت مردمی و شفاف سازمان پیدا میکرد، عملا به یک بوروکراسی فاسد و ناکارآمد ضد مردمی تبدیل شده است که سالهاست کارایی خودش را از دست داده است. در جریان زلزلهی کرمانشاه، وقتی سلبریتیها پیشتاز شدند، رسوایی و بیاعتباری هلال احمر کاملا آشکار شد و حتا مقامات مختلف آن از حضور سلبریتیها شکایت کردند و درگیریهای داخلی هم در اثر این فشارها درون واحدهای مختلف هلال احمر هم پیش آمد. اما در مورد مشخص هلال احمر خوزستان، اخیرا مانور خودش را با عنوان «اجرای مانور تهدید فرضی تروریستی در استانداری خوزستان» به انجام رساند! تروریسمی که تنها بهانهی برای سرکوب مردم معترض بود و نه چیزی دیگر. اگر از دید مردمان سیلزده به یک مامور هلال احمر نگاه کنیم، قضاوت دربارهی جایگاه محمد خنیفر در این عکس مشخصتر می شود. خنیفر به جای کمک و توجه به شکلگیری و کارکرد نهادهای مستقل مردمی، ترجیح داده است بی خیال تشکیل نهادی مستقل بشود و خودش تنهایی با لباس نهادی که در این وضعیت بیشترین فحشها را خورده و مشغول «عملیات آمادگی برای تروریستگیری» بوده، به کمک همان مردمی بیاید که صدها نفرشان را پیش از این به همین بهانه دستگیر کردهاند. رژیم جمهوری اسلامی فیلم اعتراف اجباری از محمد خنیفر منتشر میکند و دهها کارگر و فعالان مدافع کارگران را زندانی و شکنجه کرده است و رفرمیستهایی که پشت مقدسنمایی کارگران و فانتزیپردازی حول رفتار و گفتار آنان خودشان را پنهان میکنند هم با «عکس خنیفر» به کسر او از طبقه و مبارزهی طبقاتی و سلبریتیسازی رایج پیوستهاند. تمایلات فردگرا و سبک کار لیبرالی-نمایشی، از خنیفر تازه آزاد شده هم سود می برد و شوربختانه در این مسیر در رقابتی نابرابر با رژیم حاکم ولی همراستایی ناگزیری دارد.