بر چه میشوریم؟! || نوال ربیع
اعتراضات مردم اهواز در رابطه با مشکلات زیستمحیطی ایجاد شده من باب کارون و تالابها دیر زمانی است که ادامهدار گشته است. سالهاست که ریزگردها همخانهی ساکنان خوزستان شدهاند. حالا نفسها به شماره افتاده و جانها نیز بیجان و زمینها سوخته و رودها بیآب. نیک میدانیم اگر اعتراضات اکولوژیستی فارغ از حمله به سیاستهای ساختاری و روش تولید و به تبع سیاستهای موازی با آن نباشد، مفت نمیارزد. مطمئنا تغییرات زیستمحیطی همبستگیای قوی با سیاستهای تغییر جمعیتی و تبعیض اِتنیکی دارد. بستن آب بر تالاب هورالعظیم جهت ایجاد جاده دسترسی به چاههای نفت از آن نمونه است. نابودی هورالعظیم، کشاورزی و دامداری را از مردم مناطق اطراف ربود و مهاجرت تنها چارهی ادامه بقای آنان گشت. غافل از اینکه مهاجرت نیز مرهم این زخم کاری نبوده و نیست: کپری در حاشیهی شهری دیگر و شهروند درجه چندم.
مردم عرب خوزستان از فقیرترین و محرومترین ساکنان این منطقه هستند که سالهاست هدف تغییر بافت جمعیتی میباشند. بارزترین نمونه این طراحی حکومتی، نامه محمدعلی ابطحی، رییس دفتر رییس جمهور وقت (خاتمی) مبنی بر تدارک انتقال ساکنین عرب خوزستان به مناطق دیگر بود که اعتراضات وسیع تودهی ناراضی، خشمگین و محروم را برانگیخت و با سرکوب وحشیانهای مواجه شد. ناگفته پیداست که آغاز این تبعیض سیستماتیک به یک یا دو دولت پیشین برنمیگردد و از «طرح جامعه توسعهی پایدار خوزستان»[1] آغاز نگشته است. همان «جنگ نامقدس» کاریترین ضربه بود.
روال از این قرار است که هر اعتراض و مطالبه قومی به پای ناسیونالیسم و جداییطلبی نوشته شود. چه خاصه که کجفهمی منجر به کینهای کور و ناآگاهانه نسبت به اعراب گردد. کوبیدن بر طبل وطنپرستی همان و به همریختگی مرزبندیها همان. سربازان آریایی در دام بازی شوونیسم حکومتی به سربازان جمهوری اسلامی بدل میشوند. «خلق عرب» معادل جداییطلب و سلفی میشود و از همینجا سرکوبِ پنهان آغاز میگردد. «علی مطوریزاده» با عنوان تروریست اعدام میشود و همسرش محکوم به سالها حبس.[2] عربستیزی هر گامِ فعالیت اتنیکی را به یغما میبرد و میبلعد. عربستیزی سرکوب خاموشی است بر مقابله با نابرابری. هر حرکت شوونیستی در خدمت تامین منافع حاکم است و فاشیسم، موتور هزارپای سرمایه. اگر فقر، تبعیض، استثمار و فراموش شدگی و سرکوب اجتماعی و فرهنگی را یکجا ندیده اید به گاومیشآباد، ملاشیه، کوی صافی و… سری بزنید. سمبل عریان همهی عقبافتادگیها و تحقیرها در این منطقهاند. از این رو هر اعتراض کور، بیراهه ای میتواند باشد به سوی تبعیض مضاعف. هر اعتراض کور میتواند بستر هر آرمان انسانی را بدزدد و ضدانسانیترین نتیجه را داشته باشد. حکم آن است، هر حرکت و جنبشی ریشههای انسانی و طبیعی خود را فراموش نکند.
[1] طرح جامع توسعه پایدار خوزستان که از اسناد محرمانه امنیتی می باشد مشخصا بر ضرورت تغییر ترکیب جمعیتی تاکید می کند:
«کاهش مهاجرت فارس زبانان و افزایش مهاجرت معکوس به سمت خوزستان از سایر استان ها در بلندمدت می تواند با کمترین هزینه، ساختار جمعیتی استان را تغییر دهد.»
[2] علی مطوری زاده از موسسان حزب وفاق(حزبی رفرمیست با فعالیت آزاد در آن زمان) را به همراه همسرش فهیمه اسماعیل بدوی در اسفند 1384 دستگیر میشوند. علی مطوری زاده تحت شکنجه های شدید و فشار زیاد اتهام تروریست بودن را می پذیرد و اعدام میشود. همسرش فهیمه اسماعیل به 15 سال حبس در تبعید محکوم می گردد و نوزادشان بدون حضور پدر و مادر پا به دنیای تبعیض میگذارد.