اندر حکایتِ «خودکفایی» و سردارِ بزرگِ کاغذیاش || ابراهیم تنگسیری
تمام وقایع عینا مثل یک فیلم در ذهنام نقش بسته، اوایل سال ۶۸ بود. در پالایشگاه گاز طبیعی جم(ولی عصر) بوشهر کار میکردم. یک روز همه متعجب شدیم وقتی که یکی از کارمندان امور اداری گفت رئیسجمهور تا دو هفتهی دیگر برای افتتاحِ فاز ۲ به پالایشگاه میآید. چنین چیزی برای ما که آنجا مشغول بودیم غیرقابل تصور بود، چرا که تاسیسات این فاز از نظرِ فیزیکی ۶۰ درصد پیش رفته بود و عملا حدود ۸ ماه دیگر تعداد نزدیک به ۱۰۰۰ نفر نیروی کارِ متخصص شامل کارگرانِ ایرانی و کُرهای(شرکت دایلیم) باید روزانه ۱۲ ساعت کار میکردیم تا پروژه به بهرهبرداری برسد، اما دولتِ خدمتگذار بعد از خاتمهی جنگِ ۸ ساله و البته رئیسجمهورش(هاشمی رفسنجانی) که بعدها به سردارِ سازندگی لقب گرفت، جهت تبلیغات داخلی و خارجی به چنین نمایش مضحکی احتیاج داشتند.
دو سه روز بعد از شنیدن این خبر متحیر کننده، گروهی شامل ۱۰۰ نفر از نظامیان سپاه پاسداران البته با لباسهای شخصی برای تامین جانی هیئت ریاست جمهوری از مرکز وارد پالایشگاه شدند و در مسیرهای تردد هیئت همراه رئیسجمهور که با فلشهای قرمز رنگ روی آسفالت مشخص شده بود مستقر و به صورت شبانهروزی مشغول نگهبانی شدند. عبور یک مگس از دیدشان پنهان نبود، با چشمانی نافذ و قیافههای عبوس، ترددها را طوری رصد میکردند که گویی آمادهی به گلوله بستناند. معلوم نبود چرا از این کارگرانِ نحیف و آفتابْسوخته و گرسنه اینقدر میترسند.
خوراکِ پالایشگاه که گاز طبیعی بود از ۲۸ حلقه چاههای کوههای اطراف مجتمع تغذیه میشد و با لولههای قطور به پالایشگاه هدایت شده بود اما وارد مجتمع نشده بودند یعنی هیچ گازی در تاسیسات وجود نداشت و ملت شریف و البته جهانیان باید متوجه اقتدار فنی و مدیریتی مسئولین میشدند به همین جهت چند روز بعد چهار بونکرِ مخصوص حمل گاز وارد پالایشگاه شدند و آن موقع بود که همه متوجه درایت دولت شدیم. مدیران یک تیم سی نفره از نیروهای فنی و کارآزموده را مسئول وصل تانکرها به لولهی مشعل کردند و تاکید شد که در دو شیفت ۱۲ ساعته، سه روز وقت داریم تا کار به اتمام برسد.
لولهکشی، جوشکاری و نصب پمپهای بزرگ، با سرعت و البته با دقت عمل توسط کارگرانی که حقوقشان یکْپنجمِ کارگرانِ کُرهای بود انجام شد. روز نمایش، هواپیمای رئیسجمهور و هیات همراه وی در فرودگاه پالایشگاه به زمین نشست و بلافاصله به سالن اجتماعات مجتمع رفته و بعد از یک سخنرانی ۱۵ دقیقهای در باب اتمام پیروزمندانهی «جنگ تحمیلی» و شروع بازسازیِ زیربناهای اقتصادی و گام برداشتن در راهِ خودکفایی در صنایع نفتی به محل استارت مشعل پالایشگاه حرکت کردند. در آنجا تریبونی قرار داده شده بود که کلید استارت مشعل روی آن تعبیه شده بود، رئیسجمهور بعد از خواندن دو آیه کلید را زد و جرقهی حاصله مشعل بلند ۸۰ متری را با صدای زیادی روشن کرد، چند دوربینِ فیلمبرداری تمام این لحظاتِ غرورآفرین را به سمع و نظر ملت همیشه در صحنه و البته آمریکای جهانخوار میرساند!
البته کارگرانی که کار را تا اینجا پیش برده بودند و بونکرهای حامل گاز در کادر فیلمبرداری قرار نگرفتند، بعد از خاتمهی استارت رئیسجمهور و هیئت همراه بلافاصله پالایشگاه را ترک کردند، گویا پروژههای زیاد آمادهی بهرهبرداری بود!