شعری از نیلوفر مظفری

کابوسِ من

مردن با گلوله‌ای است

که از کوچه

به سایه‌‌یِ سینه‌ام

شلیک می‌شود.

من هر روز

کنارِ این پنجره

که رو به همان کوچه است

می‌نشینم

پرده‌ها را می‌کشم

و به دیوار زُل می‌زنم.

جایِ عکسِ تو

کفش‌هایِ سربازي را گذاشته‌ام

که از جنگ

به آغوشِ شکوفه‌هایِ زیتون

گریخته.

نیلوفر مظفری