کودکانِ کشاورز؛ قربانی پس ماندههای فئودالیسم در عصر مدرن
مهدی آمیزش
همانطور که در ادوار گذشته، انسانها برای تامین مایحتاج خود بر روی زمینهای کشاورزی مشغول به امر تولید و کار میشدند، امروزه نیز دهقانان یا به عبارتی کشاورزان جزئی جدا نشدنی از صنعت تولید مواد غذایی به شمار میآیند، در این بین، خانوادههایی که در مزارع مشغول هستند، کارِ کودکان به صورت مرسوم در فصلهای کاشت و برداشت در بین تمامی اقشار کشاورزی متاسفانه امری عادی تلقی میشود. البته که در جوامع امروزی، به علت افزایش جمعیت و به دنبال آن افزایش مصرف مواد غذایی، بهویژه محصولات کشاورزی، کشاورزان را بر آن داشته که میزان محصولات خود را افزایش دهند، با وجود اینکه در بیشتر مناطق محصولات با ماشینآلات برداشت میشود، اما تا زمانی که سود و منفعت درمیان باشد، آن عده از کشاورزان که توان مالی استفاده از ابزار مکانیکی برای برداشت را ندارند، بالاجبار به صورت خانوادگی بر روی زمینهای خود مشغول کار شده و با زنان و کودکان به کاشت و برداشت میپردازند. این دسته از کشاورزان درجوامع سرمایهداریِ نوین همچون بَرده، برروی زمینهای خود کار کرده و محصولات خود را به نازلترین قیمتها در بازار به دلالهای کالا، آن هم برای امرار معاش حداقلی به فروش میرسانند.
در این بین میتوان از جامعهی سرمايهداری به عنوان نوعی از حکومت یاد کرد که با اجازهی دولت و برای اعمال قدرت اقتصادی که از سوی نقشآفرینانِ غيرِ حکومتی شکل میگيرد و تابع مجموعهای از قوانين و مقررات میباشد. بر اساس چنين تعريفی، سرمايهداری به تفويض قدرت از سوی دولت به نقشآفرينان اقتصادی بستگی داشته و نیز به قدرتِ مستبدانهی دولت برای طراحی، نظارت و در نهایت به اجرا گذاشتن نحوهی تنظيم بازار وابسته است. کودکان نیز در این بین نقش مهمی را در برآورده ساختنِ نیازهای جامعهی سرمایهداری ایفا میکنند، اینان کارگرانی ارزان هستند که صدایشان به هیچجا نمیرسد، کودکانِ کشاورز که در مزارع به صورت مرسوم و خانوادگی مشغول کاشت و برداشت هستند، جدای از سمومی که در کاشت محصولات استفاده شده و باعث امراضی در دراز مدت برایشان خواهد بود، سود و منفعتِ بهسزایی را نه برای خود که برای این طبقه حاصل میکنند. در جامعهی سرمایهداری میتوان به این نحو اعلام کرد: اگر اقتصادِ طبیعیِ بسته، وجه مشخصهی فئودالیسم است، تولیدِ کالائیِ گسترده و در اوجِ تکامل، وجه مشخصهی سرمایهداری است. تولید کالائیِ ساده که در فرماسیونِ فئودالیسم نیز هست، بهرهبرداری از کار کودکان در این بین بیش از هر چیز برای طبقه سرمایه منفعت داشته و به هر نحو ممکن میتوان آنها را مورد شدیدترین استثمارها قرار داد.
به طور کلی نمیتوان سرمایهداری و ایفای نقش آن را در دولت حاکم ذکر کرد، اما میتوان به این نحو اعلام کرد که: «سرمایهداری یک رابطهی اقتصادی است و با فئودالیسم که خود نوعی ارتباطِ اقتصادی است سازگاری ندارد.» از این رو «سرمایه و قدرت» در ایران که سرمایهداریِ مالی و تجاری برقرار است، این کشاورزان و دهقانان هستند که مورد بیشترین استثمار از سوی این حاکمان قرار میگیرند و به طبع همین امر اولین ضربه بر جسم و جان کودکان این دهقانان وارد میشود، کودکان این دسته غالباً به جای رفتن به مدرسه باید همپایِ پدر، مادر، خواهر و سایر اقوامِ خود بر روی زمینهای خود کار کنند، تا در نهایت محصولات خود را بالاجبار و زیرِ قیمتِ واقعی به اربابان به فروش برسانند که اگر مجبوراً محصولات را به قیمت اعلامی سرمایه ندهند محصولات اینان از بین رفته و این چرخه روزانه ادامه دارد.
از این رو میتوان به این نحو اعلام کرد که: کارِ کودکان نه تنها در کشاورزی، بلکه تا زمانی که «قدرت و سرمایه» در جوامع حکمفرما باشد نیز وجود خواهد داشت، همانطور که هزاران سال پیش، بعد از فروپاشی جامعهی بردهداری و به روی کار آمدنِ نظام فئودالی، کشاورزان برای اینکه بتوانند بر روز زمینهای خود کار کرده و نیاز غذایی خود را برطرف کنند باید تحت لقای اربابان خود، بر روی زمینهای خود کار و گاهاً به فروش میرسیدند، که این اتفاق امروزه نیز به نوعی دیگر در حال وقوع است، کشاورزان نیروی کار خود و خانوادهی خود را به اربابان «سرمایه و قدرت» به فروش میرسانند، جسم و جان کودکان کشاورز مورد تجاوز از سوی جامعهی سرمایهداری قرار می گیرد و نیروی کار کودکان برای منفعت هرچه بیشتر سرمایه به شکل بیرحمانهای به فروش میرسد.