فرهنگ سنتی،تعدیل نیروی کارو رشد بیکاریِ زنان /الدوز کمانگر
به نظر ميآيد كه حضور زنان در عرصه هاي مختلف اجتماعي پر رنگ تر شده است. عواملي همچون آسيب ديدن هژموني(سلطه)فرهنگي و ايدهئولوژيك حاكم در طي 25 سال گذشته – تغيير ساختار خانواده و گسترش خانوادهي هستهاي پدر سالار و همچنين تغييرات دروني ساختار اقتصادي را مي توان از جمله عوامل اساسي براي حضور هر چه بيشتر زنان در عرصهي عمومي در نظر گرفت. از منظري حقوقي تحول مثبتي صورت گرفته است. اما نابرابري هاي حقوقي كه بر مبناي ساختار فرهنگي و همچنين عمدتا بر مبناي ساختار اقتصادي تقريبا نوظهور و تازه رمق گرفتهي كنوني شكل گرفته اند- فرهنگ سنتي را قدرتي دوباره براي مقابله با حضور آزاد و سازندهي زنان در عرصهي عمومي بخشيده است. ساختار اقتصادياي كه بر اساس سودِ بيشتر به سوء استفادهي بي رحمانه از نيروي كار انسان مي پردازد در طول عملكردِ تاريخي خود(در همه جاي اين كرهي خاكي) به زنان و كودكان و مهاجران به عنوان ارتش ذخيرهي نيروي كار نگاه كرده است كه مهمترين ويژهگيِ سودآورشان ارزان قيمت بودن نيروي كار آنان است. ادارات، شركت ها و موسسه هاي اقتصادي – خدماتي متوسط و كوچك همگي در اين ساختار اقتصادي به هر صورت و به هر شگردي سعي مي كنند از نيروي كار ارزان انسان ها (به خصوص زنان و كودكان)سوءاستفاده كنند. تغييرات قانون اساسي و قانون كار ايران هم كاملا در جهت تسلط سيستم اقتصادي سرمايه داري است و به خصوص با تمايل حاكميت براي پيوستن به سازمان تجارت جهانWTO كاملا همسو است. براي اين پيوند نامبارك دو فاكتور مي تواند براي سرمايهي جهاني مورد توجه اساسي باشد: