تکرارِ فاجعهی نیویورک، این بار در بنگلادش و مرگِ 112 کارگر
تقدیم به سیران یگانه، دانشآموزِ جانباخته در آتش سوزیِ پیرانشهر
نویسنده: جیمور
برگردان: آوا بیات
گاهی تاریخ تکرار میشود، ابتدا بهصورتِ تراژدی و بارِ دوم… بهعنوانِ تراژدیای دیگر.
آتشسوزیِ وحشتناکی که منجر به مرگِ ۱۱۲ کارگر در کارخانهیِ پوشاکِ بنگلادش شد – که اکثراً زنانِ جوان بودند- تکرارِ آتشسوزیِ Triangle Shirtwaist در شهرِ نیویورک در سالِ ۱۹۱۱ است که ۱۴۶ کارگر را به کشتن داد و باز هم اکثرِ آنها زن بودند. زمانیکه مجموعه جلدهایِ «کتابِ سیاه» جنایاتِ سرمایهداری به تالیف درآید، قطعاً هردو آتشسوزی نقشِ برجستهای در آن دارد. لعنت به این سیستم که انسانها را تا سرحدِ مرگ میسوزاند و از گوشت و خون در محرابِ مقدسِ سود، قربانی میگیرد.
کارخانههایِ پوشاک، اغلب گرم، پُر از سروصدا و گردوخاک و اماکنی خطرناک برایِ کار هستند. مملو از تکهپارچههایِ بریده شده و دورانداختنی که آمادهیِ سوختناَند؛ آنها میتوانند بایستند و انتظارِ آتشسوزی را بکشند. در اوایلِ دههیِ ۹۰ کارخانههایِ پوشاکِ منهتن که بالاترین رتبهیِ «از تولید به مصرف» را داشتند، عمدتاً از کارگرانِ مهاجرِ یهودی و ایتالیایی استفاده میکردند و دستمُزدِ آنها را براساسِ قطعهکاری میپرداختند که بهطورِ متوسط ۶ دلار در هفته بود. دوسومِ همهیِ کارگرانِ زنِ صنعتِ پوشاکِ آمریکا در نیویورک کار میکردند. در دههی ۹۰، شورشِ خودانگیختهی ۲۰,۰۰۰ کارگرِ تولیدِ لباس (که با اعتصاب در شرکتِ Triangle Shirtwaist شروع شد) به دستمُزد و شرایطِ کاریِ بهتر منجر گردید. بهواسطهیِ «شورشِ بزرگِ» ۶۰,۰۰۰ ساعتساز، سالِ بعد توافقنامهیِ تاریخی برایِ بهرسمیت شناختنِ اتحادیهها بینِ انجمنِ تولیدکنندهگان و اتحادیهیِ بینالمللیِ پوشاکِ بانوانِ کارگر[1] منعقد گشت. زنان پیشگامانِ این مبارزات بودند و لیگِ اتحادیهیِ صنفیِ زنان در این دوره نقشِ مهمی را در متحدکردنِ طبقاتِ بالا، مترقیانِ شمالِ شهر با کارگران «مسکن و آپارتمانسازی» و سازماندهیِ آنها برایِ حمایتِ گسترده از مبارزاتِ کارگران و اصلاحات بازی کرده است.
درست قبل از خروجِ کارگران در روزِ شنبه ۲۵ مارس ۱۹۱۱ در طبقهیِ هشتاُمِ ساختمانِ ده طبقهیِ کارخانهیِ Triangle Shirtwaist -واقع در گوشهیِ میدانِ واشنگتن، جاییکه مالکانِ آن هنوز مخالفِ اتحادیه بودند- آتش شعلهور شد و در دقایقی، آتش به سه طبقهیِ بالاتر گسترش یافت. ۵۰۰ کارگر در آن کارخانه مشغول به کار بودند و به مقیاسِ وسیعی در صنعتِ پوشاک، در آن سرمایهگذاری شده بود. کارگران وحشتزده به سمتِ تنها درِ خروجی که هنوز آتش نگرفته بود دویدند به امیدِ آنکه خود را به پلهها برسانند اما درها (احتمالاً توسطِ مدیریت) قفل شده بود تا از استراحتِ مخفیانهیِ کارگران یا رفتنِ زودتر از موعدِ آنها از محلِ کار جلوگیری کنند. با طغیانِ آتش بسیاری از کارگران ترجیح دادند خود را از پنجره به بیرون پرتاب کنند تا در پیادهرو بمیرند. ۵ دختر درحالیکه دستهایِ یکدیگر را میفشردند خود را از پنجره به بیرون پرت کردند. پلیس و آتشنشانها نتوانستند کسی را نجات دهند، نردبانِ آتشنشانی فقط به طبقهیِ هفتاُم رسید؛ تورهایِ آتشنشانی بدونِ اینکه افرادِ آسیبدیده را بیابند مچاله بر کفِ خیابان میافتادند. ۵۰ جسد (بسیاری از آنها از شدتِ سوختهگی قابلِ شناسایی نبودند) در فروشگاه بودند و ۳۰ جسد در جلویِ آسانسور پیدا شدند. دو صاحبِ کارخانه از دفترشان در طبقهیِ دهاُمِ ساختمانِ مجاور بدونِ کوچکترین خراشی فرار کردند. نامِ این دو بهعنوانِ پَستفطرتهایی که از پذیرشِ مسئولیتِ آتشسوزی و پرداختِ غرامت به خانوادههایِ داغدیده سرباز زدند در تاریخِ کارگری ثبت شد.
اگرچه در دهههایِ اخیر با موجِ جدیدِ مهاجرانِ آسیایی و آمریکایِ لاتین چشماندازِ تولیدیِ جدیدی به نیویورک بازگشته اما صنعتِ پوشاک همچنان موسساتِ بزرگی دارد که در کشورهایِ جهانسوم جای گرفتهاند. این شرکتها بهدنبالِ نیرویِ کارِ ارزان در کشورهایی تاسیس شدهاند که منبعِ چنین نیروی کاری است و بدین طریق از مهاجرتِ این کارگران نیز جلوگیری میشود. بنگلادش با عرضهیِ بسیار زیادِ نیرویِ کارِ ارزانِ آماده برایِ استثمار، با بیشترین تراکمِ جمعیت در جهان توانسته است پس از چین دوماُمین تولیدکنندهیِ بزرگِ پوشاکِ «آمادهیِ تولید» باشد. سهچهارمِ درآمدِ خارجیِ کشور از این طریق است. نود درصد از ۳میلیون کارگرِ شاغل در ۴۵۰۰ کارخانهیِ پوشاک، زن هستند.
کارخانهیِ Tazreen Fashion با مسئولیتِ محدود، نزدیکِ «داکا» پوشاکی برایِ مارک هایِ خرده فروشانی نظیرِ والمارت و دیزنی تولید می کرد. در ۲۴نوامبر هنگامیکه آتش شعلهور شد مدیریت اجازه نداد کارگران ساختمان را ترک کنند و به آنان گفت: نگران نباشید این فقط تمرینِ اطفاءِ حریق است. هیچ خروجیِ اضطراریای وجود نداشت. همچنین این حادثه در بنگلادش اولینبار نیست که اتفاق میافتد. عدمِ رعایتِ مواردِ ایمنی و تنظیماتِ نامناسب، از سالِ ۲۰۰۶ تعدادِ باورنکردنی ۶۰۰ کارگر را فقط در کارخانجاتِ پوشاکِ بنگلادش به کشتن داده است . این قبیل آتشسوزیها در کشورهایِ تولید کنندهیِ دیگر نیز رخ داده است. سپتامبرِ ۲۰۱۲ دویستوپنجاه کارگر در آتشسوزیِ کارخانهیِ نساجیِ کراچی جان باختند. باز هم درهایِ خروجی بهگونهای غیرانسانی (و غیرقانونی) قفل شده بود.
آتشسوزیِ Triangle Shirtwaist در سالِ ۱۹۱۱ به دلیلِ اینکه در یکی از بزرگترین شهرهایِ جهان بود و مرکزِ رسانهها، موردِ توجه (و خشمِ) همهگان قرار گرفت. این آتشسوزی سببِ اصلاحاتِ اساسی در قانون گردید مثلا از آن پس بازرس باید مطمئن میشد که خروجیها قفل نیستند. امروزه وجودِ اینترنت، مخالفتِ جهانی با شرایطِ سختِ کار و وجودِ گروههایِ همبستگیِ کارگری، ارتکابِ جنایت در قبالِ کارگرانی که در گذشته سعی در مخفی نمودنِ مشکلاتِ خود داشتند را مشکل نموده است. با این حال مرگِ کارگران در حینِ کار (که بسیاری از آنها با اِعمالِ مسایلِ ایمنی قابلِ اجتناب است) رسواییِ سربهمُهری است که چه در کشورهایِ توسعهیافته و چه کشورهایِ توسعهنیافته وجود دارد.
براساسِ اسنادِ ادارهیِ آمار نیرویِ کارِ آمریکا در سالِ ۲۰۱۱ تعدادِ کارگرانی که حینِ کار در اثرِ حادثه جان باختند ۴,۶۰۹ نفر بوده که ۱۴۳ موردِ آن آتشسوزی و انفجار است. تا زمانیکه سرمایهداری وجود دارد، روسا همچنان از کنارِ مواردِ ایمنیِ اساسی به سادهگی میگذرند. کارگران برایِ آنها موجودیتِ انسانی ندارند بلکه فقط فاکتوری هستند که بر هزینهیِ تولید میافزایند.
[1] اتحادیهیِ بینالمللیِ پوشاکِ بانوانِ کارگر به یکی از مهمترین اتحادیهها در کشور تبدیل شد و تا به امروز نیز به حیاتِ خود ادامه داده است. این اتحادیه در طول دو دههیِ گذشته بعد از ادغام با اتحادیهیِ صنعتِ نساجی و اتحادیهیِ «هتل و رستوران» اکنون با عنوانِ «united here» وجود دارد.