شعرِ «عزمِ ما» از رفیق رهیاب
عزم بلند ماست کز این جا گذر کنیم
سویِ جهان دیگر و جانی دگر کنیم
.
لختی هوای تازه که از ما دریغ شد
وقتی هوای تازه بگیریم و سرکنیم
.
یا نظم دیگری بسراییم در جهان
یا نظم کهنه را همه زیر و زبَر کنیم
.
قاف بلند مرغ رهاییست عزم ما
یاران! شکیب توشهی خود بیشتر کنیم
.
از هر کرانه میرسد از دوستان پیام
شعری بیار؛ لشکر غم را سپر کنیم
.
سِرّیست دلپذیر که دل را قرار نیست
کو آن قرارگاه بگو مستقر کنیم؟!
.
ما در دهان گرگ و گرگ عنقریبِ بلع
انصاف را چگونه خموشانه سَر کنیم؟!
.
یاری نماند و تنگ شد این عرصه بروزیر
باشد که این گشایش خود بازتر کنیم
.
ماهشهر- تابستان 1387- رهیاب